پژوهشهای روان شناختی
سال:1392 | دوره:16 | شماره:1 (پیاپی 31) |تعداد مقالات:6

در سال های اخیر، مداخلات شناختی - رفتاری مبتنی بر رویکرد فراتشخیصی، برای مشکلات هیجانی، از شواهد تجربی خوبی برخوردار شده اند. اغلب پژوهش های این حوزه بدون گروه کنترل انجام شده اند و اطلاعات کمی درباره اثربخشی آن وجود دارد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر گروه درمانی فراتشخیصی با گروه درمانی شناختی کلاسیک انجام شده است. برای این منظور، 33 نفر از دانشجویانی که علائم فرونشانگانی اضطراب و افسردگی داشتند به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند و در 8 جلسه گروهی دو ساعته شرکت کردند. پس از مداخله، میان گروه آزمایش و کنترل، تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش مشاهده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس بین دو گروه نشان داد که گروه درمانی فراتشخیصی در مقایسه با گروه درمانی شناختی، اثربخشی بالاتری در کاهش علائم اضطراب و بهبود تنظیم هیجانی دارد. ولی تفاوت دو گروه در کاهش علائم افسردگی معنادار نبود. این نتایج در پیگیری 3 ماه بعد، همچنان تداوم داشت و برای کاهش علائم اضطراب و بهبود تنظیم هیجانی درمان فراتشخیصی در مقایسه با گروه درمانی شناختی، اندازه اثر قابل قبولی را نشان داد.

هدف از پژوهش حاضر، تعیین روابط ساده و چندگانه عوامل پنج گانه شخصیت با نگرش های سه گانه شغلی در کارکنان یک شرکت تولیدی بود. نمونه تحقیق، شامل 280 نفر از کارکنان مرد شاغل بودند که با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی از جامعه مورد مطالعه انتخاب شدند. به منظور سنجش متغیرهای مورد نظر از پرسشنامه های پنج عامل شخصیت (فرم کوتاه)، شاخص توصیف شغل، پرسشنامه تعهد سازمانی، و پرسشنامه دلبستگی شغلی؛ و به منظور تحلیل داده های آماری از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه با ورود مکرر و مرحله ای استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که ویژگی های پنج گانه شخصیت، پیش بین خوبی برای نگرش های سه گانه شغلی هستند. به طوری که، الگوی پنج عامل بزرگ شخصیتی 12 درصد از واریانس خشنودی شغلی کلی، 9 درصد از واریانس تعهد عاطفی سازمانی، 7 درصد از واریانس تعهد مستمر سازمانی، 12 درصد از واریانس تعهد هنجاری سازمانی، و همچنین، 14 درصد از واریانس دلبستگی شغلی را تبیین می کند.

با وجود اینکه دوره های آموزشی زیادی با هدف ارتقا تفکر تاملی اجرا می شوند، ابزارهای کاربردی برای سنجش و ارزیابی آن ها بسیار اندک هستند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی فرم فارسی مقیاس تفکر تاملی، از روش های تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی بهره جسته است تا ابزاری مناسب را برای استفاده در پژوهش های تربیتی فراهم سازد. نمونه، شامل 332 دانشجو (176 دختر و 156 پسر) بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از بین دانشگاه های تهران انتخاب شدند. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی با تحلیل مولفه های اصلی برای مقیاس تفکر تاملی، چهار عامل عمل عادتی، فهمیدن، تامل، و تفکر انتقادی را نشان داد که مشابه تحقیقات انجام گرفته در فرهنگ اصلی بود. به منظور تعیین روایی این مقیاس از تحلیل عاملی تاییدی و برای بررسی اعتبار آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی،برازش قابل قبولی را برای ساختار چهار عاملی پیشنهاد شده، نشان دادند. ضرایب آلفای کرونباخ نیز نشان دادند که مقیاس تفکر تاملی از اعتبار قابل قبولی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این است که مقیاس موردنظر می تواند به عنوان ابزاری روا و معتبر در سنجش تفکر تاملی دانشجویان مورد استفاده قرار گیرد.

هدف پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سلامت عمومی دانشجویان با و بدون نارسایی هیجانی بود. به عنوان نمونه، 431 دانشجوی دانشگاه ارومیه به شیوه نمونه برداری تصادفی طبقه ای، انتخاب شدند و با پرسشنامه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو، و پرسشنامه سلامت عمومی ارزیابی شدند. از نمونه اولیه دو گروه انتخاب شدند که شامل گروه افراد با نارسایی هیجانی (n=75) و گروه افراد بدون نارسایی (n=75) بودند. داده ها با استفاده از آزمون t و تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان دادند که افراد با نارسایی هیجانی (الکسی تیمیک) در مقایسه با افراد بدون نارسایی هیجانی (غیرالکسی تیمیک)، در ابعاد نارسایی هیجانی (یعنی دشواری در توصیف احساسات، دشواری در شناسایی احساسات، و تفکر برون مدار) و راهبردهای نا کارآمد تنظیم شناختی هیجان (سرزنش خود، فاجعه آمیز پنداری، و سرزنش دیگران) نمره های بالاتر و در سلامت عمومی، نمره های پایین تری دارند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که نارسایی هیجانی احتمالا با مشکلاتی در تنظیم هیجان همراه است و این شرایط ممکن است در افراد به مجموعه ای از مسائل مرتبط با سلامت عمومی منجر شود.

هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دلبستگی به خدا به عنوان میانجی گر در ارتباط بین دلبستگی ادراک شده کودکی و مقابله مذهبی بود. 810 دانشجو از دانشگاه های تهران، مقیاس های دلبستگی به والد، مقابله مذهبی (R-COPE) و دلبستگی به خدا (AG) را تکمیل کردند. جهت تحلیل نتایج از روش مدل یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد. نتایج نشان دادند که دلبستگی ایمن به خدا، ارتباط بین دلبستگی ایمن به والد و مقابله مذهبی مثبت را میانجی گری می کند. همچنین، دلبستگی اجتنابی به خدا میانجی گر رابطه بین دلبستگی نا ایمن به پدر و مادر با مقابله مذهبی مثبت و منفی است. نتایج همچنین نشان داد که دلبستگی دوسوگرا به خدا میانجی گر اثر دلبستگی ناایمن به والدین بر مقابله مذهبی منفی است، ادراک دلبستگی دوران کودکی نقش مستقیمی در پیش بینی مقابله مذهبی نشان نداد. لذا نه تنها بررسی دلبستگی ادراک شده دوران کودکی در فهم استفاده از راهبردهای مذهبی مهم است، بلکه در این زمینه، دلبستگی به خدا نقش مهمی ایفا می کند.

پژوهش حاضر با هدف آزمودن یک الگوی واسطه ای شامل عدالت توزیعی، عدالت رویه ای، و عدالت تعاملی به عنوان متغیرهای مستقل، تعهد سازمانی به عنوان متغیر وابسته، و خشنودی از درآمد به عنوان متغیر واسطه انجام گرفت. داده ها در این پژوهش از یک نمونه 170 نفری (158 مرد و 12 زن) از کارکنان یک سازمان صنعتی در اهواز جمع آوری شدند. شرکت کنندگان در پژوهش، پرسشنامه های عدالت سازمانی، تعهد سازمانی، و خشنودی از درآمد را تکمیل کردند. الگوی پیشنهادی با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری مورد ارزیابی قرارگرفت. جهت بررسی اثرهای واسطه ای از روش بارون و کنی استفاده شد. تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری، برازندگی الگو را با داده ها مورد حمایت قراردادند. نتایج همچنین حاکی از روابط مثبت عدالت توزیعی، عدالت رویه ای، و عدالت تعاملی با تعهد سازمانی و خشنودی از درآمد، رابطه مثبت بین خشنودی از درآمد با تعهد سازمانی و نقش واسطه ای متغیر خشنودی از درآمد در این روابط بود.