پژوهش های مشاوره (تازه ها و پژوهش های مشاوره)
سال:1396 | دوره:16 | شماره:61 |تعداد مقالات:11

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی علل تأثیرگذار بر گرایش خانواده ها به رسانه های مجازی بود. روش: در پژوهش حاضر از رهیافت کیفی و روش نظریه مبنایی برای بررسی درک و تفسیر علل مؤثر بر گرایش خانوادهها به رسانههای مجازی استفاده شد. جامعه این پژوهش، با توجه به اهداف تحقیق انتخاب شدند و شامل افرادی بودند که بالای 30 سال سن داشتند که از میان آنها 28 نفر با توجه به اشباع دادهها مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق قرار گرفتند. سؤال پژوهش در محور علل گرایش خانوادهها به سمت رسانههای مجازی، بررسی شد، و کدکذاری باز، محوری و انتخابی برای سوال مذکورانجام شد. یافتهها: طبق یافتههای پژوهش، مقولههای عمده در رابطه با علل گرایش به رسانههای مجازی، عبارت بودند از: زیر ساختهای علمی و تفریحی، عوامل درون شخصی، دولت و رسانه، عوامل فرهنگی مدرنیته، عوامل اجتماعی مدرنیته، عوامل خانوادگی، ملزومات زندگی مدرن، عوامل ارتباطی مدرن. و مقولهی هستهای عبارت بود از: عوامل مدرنیته. نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش این نتیجه به دست آمد که دو دسته از عوامل در گرایش خانوادهها به سمت رسانههای مجازی مؤثر بوده است. اول عوامل درون ساختاری مانند: عوامل ارتباطی مدرن، عوامل درون شخصی و عوامل خانوادگی مدرن، و دوم عوامل برون ساختاری خانواده مانند: زیرساختهای علمی و تفریحی، دولت و رسانه، عوامل فرهنگی مدرنیته، عوامل اجتماعی مدرنیته، ملزومات زندگی مدرن.

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان پردازش مجدد هولوگرافیک در بهبود خاطرات آسیبزا و شناختهای پسآسیبی زنان متقاضی طلاق بود. روش: پژوهش حاضر به روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. از بین کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعهکننده به دادگاه شهرستان بیجار در سال 1394، 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، هر کدام 15 نفر، جایگزین شدند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه شناختهای پس از تروما و مقیاس PTSD می سی سی پی استفاده و دادهها توسط آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد تفاوت معنیداری بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در نمره کل علائم PTSD (75/53F=)، خاطرات رخنهکننده (55/53F=)، مشکل در ارتباطات بین فردی (44/41F=)، ناتوانی در کنترل عاطفه (76/39F=)، افسردگی (27/51F=)، نمره کلی شناختهای پسآسیبی (32/22F=)، شناختهای منفی درباره خود (20/37F=)، شناختهای منفی درباره جهان (65/31F=)، و خود سرزنشی (78/63F=) وجود داشت (001/0>p).نتیجهگیری: همانطور که نتایج نشان میدهد درمان پردازش مجدد هولوگرافیک در بهبود خاطرات آسیبزا و شناختهای پسآسیبی زنان متقاضی طلاق مؤثر بوده است.

هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه کنترل و آزمون پیگیری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر دانشگاه محقق اردبیلی بود، که از این تعداد، 30 نفر از آنها بهصورت دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. پیشآزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) انجام شد و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه دو ساعته تحت آموزش مهارتهای زندگی قرار گرفتند. پس از 3 ماه از شرکتکنندگان هر دو گروه آزمون پیگیری بهعمل آمد. یافتهها: تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت معنیداری بین پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری، در نمرات خرده مقیاسهای افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش و گواه وجود دارد (001/0P<). نتیجهگیری: باتوجه به یافتهها به نظر میرسد آموزش مهارتهای زندگی میتواند به طور معنیداری افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان دختر را کاهش دهد.

دف: هدف از پژوهش حاضر، زمینهیابی نگرشهای مسیرشغلی بیمرز در کارکنان بود. روش: پژوهش حاضر، پژوهشی کیفی از نوع نظریهی زمینهای است. 15 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند از طریق مصاحبه بر مبنای معیارهای تشخیص کارکنان سنتی و بیمرز و همچنین از طریق نمرهی آنها در مقیاس نگرشهای مسیرشغلی بیمرز انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده شامل مقیاس نگرشهای مسیرشغلی بیمرز و مصاحبه عمیق بود. دادهها با استفاده از نظریهی زمینهای در سه سطح: کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی تحلیل شدند. یافتهها: واکاوی دادهها در بخش تحلیل کیفی نشان داد که نگرشهای مسیرشغلی بیمرز شامل 8 مقولهی اصلی و 28 مقولهی فرعی است. مقولههای اصلی عبارت اند از: خودمختاری، سیالی ذهن، استحکام ارزشی، تغییر پذیری، شادکامی، هیجانطلبی، پویایی عملکردی و فعالیت پسندی. نتیجهگیری: نگرشهای مسیرشغلی بیمرز در قالب علل، راهبرد و پیامد قابل تبیین است. بنابراین برای فهم دقیق این مفهوم لازم است علل، راهبردها و پیامدهای مسیرشغلی بیمرز در کنار یکدیگر در نظر گرفته شوند.

هدف: این پژوهش با هدف بررسی اهداف ازدواج در افراد متاهل راضی و ناراضی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع کیفی با روش پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش در این مطالعه را کلیه افراد متاهل مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش شهر اهواز که حداقل سه سال از زندگی آنها گذشته، دارای یک فرزند بوده و در زمان پژوهش در شهر اهواز زندگی میکردند، تشکیل میدادند. با استفاده از نمونهگیری هدفمند تعداد 24 نفر از بین مراجعان با و بدون شکایت از مشکلات زندگی زناشویی که در پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ نمرهای بالاتر از 70 و پایین تر از 30 را کسب نموده بودند، انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه عمیق و برای تجزیه و تحلیل کیفی آنها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل مصاحبهها سه مضمون اصلی اهداف ازدواج برخواسته از ارتباط با خود، اهداف ازدواج برخواسته از ارتباط با خدا و اهداف ازدواج برخواسته از ارتباط با دیگران به دست آمد. کدهای بدست آمده از مضامین فرعی شامل آرامش و امنیت روانی، کسب لذت، حمایت عاطفی، تحقق خود، رشد و بالندگی، الزام به تعهد اخلاقی و بی هدفی، همکاری در جهت ساختن معنای مشترک برای زندگی، حمایت و مراقبت در روابط بین فردی و مسئولیت پذیری، رضای خدا، الزام در مقابل تعهد مذهبی و باقیات و صالحات بودند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که شباهت اهدف ازدواج در هر دو گروه افراد متاهل راضی و ناراضی مربوط به هدفهای اولیه ازدواج بود. دو هدف الزام به تعهد اخلاقی در افراد متأهل ناراضی و هدف انس و عاطفه در افراد متاهل راضی در دو گروه تفاوت داشت. نتیجه گیری: با توجه به این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که آشنایی جوانان با هدف های ازدواج و چگونگی تأثیر این اهداف بر رضایت زناشویی میتواند نقش مهمی در موفقیت ازدواج جوانان داشته باشد.

هدف: نرخ طلاق در سالهای اخیر با رشد زیادی مواجه بوده و ازهمگسیختگی خانوادهها هزینههای هنگفتی را بر جامعه تحمیل کرده است. تحقیقات پراکندهی بسیاری به بررسی وجوه مختلف این پدیده پرداختهاند. هدف اصلی این پژوهش بررسی مهمترین عوامل مؤثر بر طلاق از طریق فراتحلیل مطالعات صورت گرفته در زمینه ی طلاق در ایران است. روش: روش این پژوهش فرا تحلیل با رویکرد کمی است. مطالعات ثبتشده در دههی اخیر شامل پایاننامهها و مقالات علمی _ پژوهشی مربوط بهعنوان جامعه آماری تحلیل انتخابشدهاند. درمجموع از میان 70 مقاله و 38 پایاننامه فارسی، تنها 14 مقاله که با موضوع بررسی عوامل مؤثر بر طلاق، شرایط حضور در فرا تحلیل کمی را داشتند وارد تحلیل شدند. یافتهها: نتایج این پژوهش نشان میدهد عوامل اجتماعی و فرهنگی نسبت به عوامل اقتصادی و سیاسی بر طلاق مؤثرتر هستند. از میان عوامل اجتماعی مرتبط با طلاق، ضعف زوجین در میزان کیفیت روابط اجتماعی با 40/0 و متغیر مشارکت اجتماعی با 40/0 بیشترین نقش را در ناپایداری زندگی زناشویی ایفا می کردند. نتیجهگیری: گذار به مدرنیته، نابسامانیهای مختلفی همراه آورده است. زنان و مردان بعضاً دارای خواستههای خاص خود هستند که این خواستهها در تناقض بافرهنگ سنتی خانوادهها قرارگرفته و تنش بین اعضای خانوادهها را افزایش میدهد لذا بیپایه نیست اگر ادعا کنیم بازنگری در باورها و برساخت بهینهی محیط اجتماعی از آغاز تولد افراد تا دوران کودکی و بزرگسالی میتواند به کاهش طلاق و استحکام خانوادهها منجر گردد.

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازیدرمانی کودک محور با رویکرد آکسلاین بر تنهایی و ناامیدی کودکان با آسیب شنوایی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانشآموزان دختر با آسیب شنوایی مقطع ابتدایی شهر مشهد در سال تحصیلی 1394-95 بود که از بین آنها، نمونهای به حجم 30 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) بهصورت تصادفی جایگزین شدند. آموزش بازیدرمانی کودک محور با رویکرد آکسلاین در قالب 8 جلسه در گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس ناامیدی کودکان کازدین (1983) و مقیاس تنهایی آشر (1984) استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات احساس تنهایی و ناامیدی کودکان در گروه آزمایش بهطور معناداری کاهش یافته است (05/0P < ). نتیجهگیری: با استناد به یافتههای به دست آمده از پژوهش حاضر، میتوان نتیجه گرفت که بازیدرمانی کودک محور میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای، در کاهش تنهایی و ناامیدی کودکان آسیبدیده شنوایی مورد استفاده قرار گیرد.

هدف: این پژوهش با هدف شناسایی و مقایسه عوامل موثر در ورود موفق و ناموفق به مرحله نوجوانی چرخه زندگی در خانواده ها انجام گرفت. روش: مطالعه حاضر با استفاده از روش کیفی انجام شد و داده های به دست آمده با روش نظریه زمینه ای مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین با نوجوان موفق و والدین با نوجوانان ناموفق در شهر تهران بودند و نمونه پژوهش شامل 10 والد با نوجوان موفق و 12 والد با نوجوانان ناموفق بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. یافته ها: نتایج نشان داد که عوامل حفاظت کننده مؤثر بر انتقال موفق و ناموفق در سه حیطه خانواده، والدینی و اجتماعی تعریف می شوند. یافته ها نشان داد که شیوه های ارتباط در خانواده، شیوه های مدیریت در خانواده، ساختار خانواده و وضعیت اقتصادی خانواده در حیطه خانواده در والدین موفق و ناموفق متفاوت بود. یافته های مربوط به عوامل والدین موفق و ناموفق در حیطه والدینی نشان می دهد که نگرش به تربیت، نگرش والدین به موفقیت، رفتار والدین به موفقیت و آسیب پذیری والدگری در والدین موفق و ناموفق متفاوت بود. همچنین عوامل حفاظتی والدین موفق و ناموفق در حیطه اجتماعی نیز تفاوت های اساسی با یکدیگر داشتند. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد به منظور انتقال موفق از مرحله نوجوانی چرخه زندگی خانوداگی سه محور شرایط محیط اجتماعی، آموزش به والدین و نوجوان و هم چنین تقویت منابع حفاظتی خانواده اثرگذار هستند.

هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با تعهد زناشویی با میانجیگری تمایزیافتگیخود و احساس گناه در دانشجویان زن متأهل شهر اهواز بود. روش: این مطالعه یک پژوهش همبستگی بود، شرکتکنندگان در این پژوهش 211 نفر از دانشجویان زن متأهل شهر اهواز بودند که به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه شیوه های رفتاری (BSQ)، پرسشنامه تعهد زناشویی (MCQ)، پرسشنامه تمایزیافتگی خود (DSI)، و پرسشنامه عاطفه خودآگاه بودند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط غیرمستقیم از روش بوت استراپ استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که از 16 مسیر مستقیم چهار مسیر سبک دلبستگی ایمن با تمایزیافتگی خود (115/=0p)، سبک دلبستگی ناایمن با احساس گناه (328/0=p)، احساس گناه با تعهد اخلاقی (430/=0p) و تمایزیافتگی خود با تعهد ساختاری (588/0=p) معنادار نشد. همچنین نتایج نشان داد که همه اثرات غیرمستقیم سبکهای دلبستگی (ایمن، ناایمن) و تعهد زناشویی با میانجیگری تمایزیافتگیخود و احساس گناه معنادارشدند (001/0=p). از سوی دیگر اثرات غیرمستقیم سبک دلبستگی ایمن و تعهد اخلاقی با میانجیگری احساس گناه (215/0=p) و اثرات غیرمستقیم دلبستگی ایمن (112/0=p) و ناایمن (224/0=p) با تعهد ساختاری با میانجیگری تمایزیافتگیخود معنادار نشدند. نتیجهگیری: سبک دلبستگی با تأثیرگذاری بر تمایز خود و احساس گناه بر تعهد زناشویی تأثیر میگذارد.