در کشف الاسرار آیات قرآن از منظر دو رویکرد شرعی و عرفانی تفسیر شده است. نویسنده این تفسیر با درنظر گرفتن اینکه دو حوزه مختلف شرع و عرفان دیدگاه هایی متفاوت و گاه متضاد نسبت به یک پدیده دارند، به طور ناخودآگاه در هر یک از این دو حوزه فکری تحت تاثیر جهان بینی های پذیرفته شده همان حوزه واقع گشته و آیات، مسائل و پدیده های مشترک قرآنی با ورود به هر رویکرد در راستای دیدگاه های آن، مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است. نمونه ای از این رویکردهای دوگانه، در نگرش نویسنده نسبت به پدیده شیطان مشاهده می شود. ازاین رو این مقاله بر آن است تا با بررسی صورت بندی گفتمانی میبدی در دو نوبت شرعی و عرفانی کشف الاسرار، دوگانگی رویکرد نویسنده نسبت به شیطان و جهان بینی های هم راستا با هر حوزه فکری در این اثر نسبت به این پدیده را مورد کاوش قرار دهد.