قبل از سیطرة علم به معنای مدرن آن، انسان ها با شیوه های متعددی متمرکز به فهم چیزها می شدند؛ اما بعد از آن، شیوه های فهم به انواع خاصی محدود شد. در دهه های اخیر کارآمدی شیوه های فهم مدرن بازبینی شده و بر اثر رجوع به رویکردهای فهم پیشین، برخی از راهبردها، همچون شهود، در مسیر بازیابی اعتبار خود قرار گرفته و حتی در برخی حوزه های دانش احیا شده اند. امروزه در تحقیق در ابعاد معنایی معماری، با وجود پژوهش های کیفی، کاستی هایی در راهبردهای فهم وجود دارد. در پژوهش حاضر سعی شده است که بر اساس چارچوبِ خردِ پیشینیانْ ذیل علم حضوری و با فاصله از ساحتِ خاصِ آن و با استفاده از بحث های معاصر در باب رجوع به شهود، مقدمه ای بر راهبردی با عنوان« فهم درونی» برای تقرب به فهمیدنِ مستقیم و در درونِ انسان تبیین شود. به این منظور تبیین مدخلی بر راهبرد، شگردها، و برخی کاربست های آن در تحقیق ابعاد معنایی معماری در نوشتار حاضر خواهد آمد. در راهبرد فهم درونی از واسطه های فهم همچون «عقل»، «حس»، و «دل» بهره گرفته می شود و «مناظره»، «تمثیل»، و «استحسان» به مثابة شگردهای آن احصا می شوند. انتظار می رود، به واسطة راهبرد فهم درونی، دستاوردهایی از جنس نظریات هنجاری در حوزه معماری به دامنة خرد افزوده گردد. در نوشتار حاضر فهم درونی نه به منزلة یک راهبردِ عام در معماری، بلکه به منزلة راهبردی خاص و تنها برای تعمیقِ تحقیق در ابعاد معنایی معماری به محققین پیشنهاد می شود.