شهر امروز بسیار متفاوت تر از شهر در دهه های قبل و قرون گذشته می باشد. شهرهای قرن بیستمی در واقع کلانشهر ها هستند. بر اساس دیدگاه گاتمن کلانشهر مدرن بزرگترین و پیچیده ترین مصنوعی است که بشر تا کنون تولید کرده است و به عبارتی شکل معینی از اسکان است که روش های کیفی معینی از برنامه ریزی را نیز طلب می کند. کلانشهر و مسایل کلان شهری به واحد تحلیل مسایل شهری در جهان امروزی مبدل شده اند؛ به گونه ای که در قرن بیستم موضوع نابرابری های بین شهر و روستا به تدریج جای خود را به نابرابری های درون و میان مناطق کلانشهری داده است. از سویی دیگر بسیاری از آسیبها به ظاهر زاییده شهر هستند اما بر محیطی وسیع تر از کالبد شهری اثر گذارند. فقر، مهاجرت، حاشیه نشینی، اسکان غیر رسمی و ... مشکلات کلانشهرهای امروزی هستند که در حیطه ای فراتر از شهر نفوذ کرده و مشکل آفرین شده اند. بی توجهی به معضلات پیرامون شهر موجب تهدید متن شهر می شود و انواع آسیبهای روانی، اجتماعی و آسایشی و امنیتی را به وجود می آورد، حاشیه بر شهر حاکم می شود و کالبدی را به وجود می آورد که شکل شهری ندارد و اجتماعی را می سازد که ردی از توسعه و امنیت در آن دیده نمی شود. برنامه ریزی منطقه ای در کنار مدیریت منطقه ای با نگاهی جامع تر و فراتر از مدیریت شهری با نگاهی فضایی به کلیه مسایل مطروحه در مورد شهر ها و پیرامون آنها در سه سطح کلان، میانی و خرد می تواند در کاهش، کنترل و یا جلوگیری از افزایش آسیبهای وارده به منطقه کلانشهری نقش موثری را ایفا کند. در این مقاله بر آنیم تا نقش برنامه ریزی منطقه ای با کمک ابزار اجرایی مدیریت منطقه ای در کاهش آسیبهای اجتماعی شهری را با تاکید بر معضل فقر بررسی نماییم.