جستجو در آرای معرفت شناختی متفکرین اسلامی حکایت از آن دارد که شناخت آدمی از سه راه امکان پذیر است: معرفت حسی، معرفت عقلی و معرفت شهودی؛ گرچه برخی متفکران راه سوم را جزء منابع شناخت نمی شمارند. ابو معین نسفی، متکلم ماتریدی، معتقد است: «اسباب علم و طرقش سه چیز است: 1 حواس سالم 2 خبر صادق 3 عقل» (4:1990). اما صوفیه نظر دیگری دارند. آن ها نه تنها معرفت شهودی را باور دارند؛ بلکه بلکه آن را بالاتر از دو سطح دیگر میدانند. متکلمان اسلامی از واژه ای مشابه سود می برند که به اصطلاح «معرفت» نزد صوفیه بسیار نزدیک است این اصطلاح «الهام» نام دارد. آیا میتوان ادعا کرد عطار نیشابوری در مقام صوفی، صاحب نظریه معرفت شناختی بدیعی باشد که قدما از آن بی بهره بوده اند؟ شفیعی کدکنی بر اساس تفسیر بیتی از عطار چنین باوری دارد. عطار در کتاب الهی نامه میگوید:زبان علم میجوشد چو خورشید زبان مغرفت گنگ است جاویدشفیعی کدکنی معتقد است در این بیت «زبان علم» یعنی زبانی که روشن و بی ابهام است در حالیکه «زبان معرفت» واجد ابهام است. بر این اساس این دو اصطلاح عطار با دو اصطلاح «زبان ارجاعی» و «زبان عاطفی» ریچاردز، منتقد انگلیسی قابل مقایسه است.در این مقاله نشان میدهیم که:1 شارح محترم بیت عطار را اشتباه معنا کرده است 2 این اشتباه مبنای مقایسه ای نامتناسب با آرا ریچاردز شده است.3 اگر بیت عطار مطابق با نظر شارح محترم تفسیر شود ادعای دست یابی عطار به نظریه ای بدیع در حوزه معرفت شناسی منتفی خواهد بود چرا که پیش از او این حوزه شناخته شده بوده است. شرح هر کدام از این موضوعات در مقاله آمده است.