مقدمه آموزش پزشکی یکی از مهمترین موضوعات در شرایط رو به تغییر امروز است. اولین و در واقع یکی از مهمترین مخاطبین آن دانشجویان پزشکی هستند. هدف تحقیق حاضر، استخراج نظریه ای زمینه ای در مورد آموزش پزشکی در ایران بر اساس دیدگاه و تجربه دانشجویان پزشکی می باشد. روش بررسی تحقیق حاضر یک مطالعه کیفی با روش گراندد تئوری است که در سال 1396 انجام شد. با رویکرد زاویه بندی روش شناختی در جمع آوری داده ها، داده های این تحقیق با دو روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و گروه متمرکز با 44 دانشجوی سال آخر پزشکی منطقه 5 کشور (شیراز، یاسوج، بندرعباس، بوشهر، و فسا) و با معیار رسیدن به حداکثر اشباع گردآوری شد. در تحلیل داده ها به روش استقرایی و از روش نظریه ی زمینه ای اشتروس و کوربین (2006) استفاده شد که در آن داده ها به روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی مورد تحلیل قرار گرفت. همچنین یافته های تحقیق در قالب فرایندها، استراتژی ها و پیامدها ارائه شد. برای تامین اعتبار تحلیل از اعتبار پاسخ گو و استفاده از نظرات سایر صاحب نظران در تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نتایج تحقیق نشان داد که دانشجویان از روند فعلی آموزش پزشکی رضایت ندارند. درون مایه های اصلی در مورد کیفیت آموزش پزشکی عبارت بود از: محوریت بیمارستان، تئوری محوری، اقتدارطلبی، ازخودبیگانگی، و مشکلات ساختاری. پدیده حاصل تحقیق نیز مناسک گرایی آموزش پزشکی است بدین معنا که جایگاه نظام آموزشی برای تمرکز بر اهداف آموزشی عموما بر ابزارها که شامل افزایش پذیرش دانشجو، تامین استاد، و نیازهای آموزشی است متمرکز می باشد. این مناسک گرایی به بازتولید اقتدارطلبی در روابط استاد-دانشجو و ازخودبیگانگی دانشجوی پزشکی انجامیده است که نمی تواند نیازهای فعلی دانشجو، نهاد پزشکی و جامعه را پاسخ دهد. نتیجه گیری نهاد فعلی آموزش پزشکی فاصله زیادی از نیازهای آموزشی دانشجویان دارد. از این جهت نیازمند اصلاح ساختاری با توجه به نیازهای دانشجویان و در سطحی بالاتر نیازهای اجتماعی سلامت می باشد. حرکت به سمت آموزش پزشکی جامعه محور، توجه به نیازهای آموزشی دانشجویان پزشکی و ارتقای کیفیت آموزش مبتنی بر اهداف پیشنهاد می شود. واژه های کلیدی: آموزش پزشکی، نیاز آموزشی، دانشجویان پزشکی، مناسک گرایی، نظریه ی زمینه ای، ایران