هدف پژوهش حاضر بررسی اثر متغیرهای تحصیلی، جنسیت و سن بر هوش معنوی با میانجی گری بهزیستی ذهنی و با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی بود. نمونه ای به حجم220 دانشجو در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا به روش تصادفی طبقه ای که معیار طبقه بندی بر اساس جنسیت و مقطع تحصیلی بود، انتخاب و به دو پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2007) و مقیاس جامع بهزیستی کیز (1998) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که نمرات بالا در هوش معنوی با افزایش تحصیلات، افزایش می یابد، به طوری که اثر مستقیم برابر با b=0.2 بود. همچنین تحصیلات با میانجی گری بهزیستی ذهنی اثر غیر مستقیم b=0.12 را بر هوش معنوی داشت، بر این اساس اثر کلی تحصیلات بر هوش معنوی b=0.32 به دست آمد. مقطع تحصیلی بر بهزیستی ذهنی اثر معنادار b=0.25 و بهزیستی ذهنی بر هوش معنوی اثر معنادار b=0.5 را داشتند. اما جنسیت و سن روی هیچ یک از متغیرهای بهزیستی و هوش معنوی اثر معناداری نداشتند. نتایج پژوهش حاضر نقش تحصیلات بر هوش معنوی و بهزیستی ذهنی را تایید می کند.