کسب تخصّص حرفه ای، هدفی ارزشمند در فرایند آموزش است. انجام پژوهش های بسیار در زمینه ی ماهیت و رشد تخصّص در چند دهه ی اخیر سبب تغییر درک موجود درباره ی این مفهوم شده است و نظریه ها و مدل های متنوعی ظهور یافته اند که راهگشای مربیان آموزشی در توسعه ی تخصّص حرفه ای یادگیرندگان است. بنابراین، هدف مقاله ی حاضر مروری تحلیلی-مقایسه ای بر این نظریه ها و مدل ها به منظور ارائه ی تعریفی دقیق از تخصّص و چگونگی رشد آن و استخراج دلالت هایی برای -تربیت معلمان است. براساس یافته های حاصل از بررسی مقالات و کتب مرتبط با این حوزه، برخی از معروف ترین و معتبرترین این نظریه ها و مدل ها عبارت اند از: مدل «پنج مرحله ای تخصّص» دری فوز (1986) که طبق آن افراد برای رسیدن به تخصّص پنج مرحله را طی می کنند: مبتدی، پیشرفته، کاردان، خبره و متخصّص؛ مدل «دومرحله ای تخصّص» اریکسون (1991) به معنای رسیدن از مرحله ی بدفهمی به مرحله ی درک و فهم از طریق تمرین آگاهانه؛ مدل «یادگیری تجربی» دیوید کلب (1984) یا «بازاندیشی در عمل» اسکان (1987) که هردو به نقش محوری فعالیت های بازاندیشی و فراشناختی در یادگیری اشاره می کنند؛ مدل براون و همکاران (1989) با تأکید بر فعالیت اصیل موقعیتی و کارآموزی؛ نظریه ی لین هارت و همکاران (1995) که نظریه پردازی در عمل و تشریح نظریه را کلیدهای رشد دانش تخصّصی می داند؛ نظریه ی بریتر و اسکاردامالیا (1993) که حل مسئله را ابزار یکپارچه سازی دانش تخصّصی یعنی تبدیل یا گشتار دانش نظری به دانش شخصی و مهارت در نظر می- گیرد و درنهایت مدل «یادگیری در حوزه» (MDL) که تغییرات کمّی و کیفی در سه مؤلفه ی دانش، پردازش راهبردی و انگیزش را در گذر از سه مرحله ی خوگیری، قابلیت و خبرگی لازمه ی کسب تخصّص می داند. هریک از این نظریه ها و مدل ها بر پیش فرض ها و تبیین هایی متفاوت و گاه متضاد درباره ی تخصّص استوار هستند. برمبنای ویژگی های مشترک مدل ها و با تأکید بر مدل یادگیری در حوزه (MDL)، به عنوان رویکردی متفاوت و جامع به تخصّص، پیشنهاد هایی آموزشی در سه حیطه ی توسعه ی دانش تخصّصی، بهبود مهارت های حرفه ای و افزایش انگیزه ی فردی در بافت آموزش های ویژه ی تربیت معلم استنباط شده است.