افزایش طلاق در ایران در حالی تبدیل به یک مسیله اجتماعی شده است که فقدان الگوی سیاست گذاری در این حوزه منجر به اقدامات آنی، مقطعی و فاقد اثربخشی لازم و نیز موازی کاری های زیاد و بی نتیجه شده است. این موضوع علاوه بر مسیله اجتماعی، مسیله ای فرهنگی نیز شده است، بنابراین نیازمند یکپارچگی و برخورداری الگویی ازپیش تعیین شده است. این مقاله با الهام از نظریه اسپریگن به دنبال سیاستی فرهنگی اجتماعی است تا به طراحی الگویی دست یاید که اگر نتواند مشکل طلاق را کاهش دهد، دست کم به طراحی سیاستی جامع با عنوان ازدواج سالم بپردازد. به این منظور محقق با استفاده از اطلاعات موجود و داده های مستخرج از مطالعات مرتبط با طلاق در حوزه اجتماعی و روانشناسی و بررسی نقاط و قوت و ضعف آنها، پس از طرح علل مهمتر، به ارایه راه حل مناسب در این زمینه پرداخته تا بتواند آینده ای بهتر برای جامعه ایران در حوزه ازدواج ترسیم نماید.