سابقه و هدف: توجه به بد رفتاری به دلیل این که بر ابعاد گوناگون زندگی شخصی و اجتماعی تاثیر می گذارد، بسیار مهم است. مطالعه حاضر با هدف پیش بینی نشانه های افسردگی به دنبال بدرفتاری روان شناختی دوران کودکی به واسطه طرحواره های ناسازگار اولیه و دشواری در تنظیم هیجان انجام شده است.مواد و روش ها: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود. در این مطالعه 300 نفر از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب و روان صدیق شهرستان خرم آباد از آبان تا اسفند ماه سال 1393 به روش در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسش نامه جمعیت شناختی، مقیاس بدرفتاری روان شناختی (AMI-24)، پرسش نامه طرحواره یانگ (YSQ-75)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی (DERS-36) و مقیاس درجه بندی افسردگی هامیلتون (HAM-D-24) بود.یافته ها: بین بدرفتاری روان شناختی با طرحواره های ناسازگار اولیه در سطح (r=0.41, p<0.01) (a=0.01) و با دشواری در تنظیم هیجان در سطح (r=0.13, p<0.05) (a=0.05) رابطه مثبت معنادار وجود داشت. اما بین بدرفتاری روان شناختی با افسردگی در سطح (r=0.11, p=>0.05) (a=0.05) رابطه معنی داری وجود نداشت. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که بدرفتاری روان شناختی به واسطه طرحواره های ناسازگار اولیه و دشواری در تنظیم هیجانی، افسردگی را پیش بینی می کند (P<0.01). هم چنین، مسیر مستقیم بدرفتاری روان شناختی به افسردگی معنی دار نبود (P>0.05).استنتاج: با توجه به نقش معنادار بدرفتاری های روان شناختی دوران کودکی با نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه و دشواری در تنظیم هیجانی در پیش بینی اختلال افسردگی اساسی می توان پیشنهاد داد که متخصصین بالینی براساس نتایج چنین مطالعاتی به طراحی کارآزمایی های بالینی مناسب و یا اصلاح مداخله های موجود اقدام نمایند.