ارتباط جامعه شناسی هنر و ایدئولوژی از مهمترین رویکردها در قلمرو نظریه پردازی و نقد هنری است. جامعه شناسی هنر، به عنوان یک علم و ایدئولوژی، به عنوان متغیر تاثیرگذار بر دانش اجتماعی مذکور، به رویکرد مطرح محافل، صاحبنظران، نظریه پردازان و منتقدان هنری، تبدیل شده است.پیرامون این رویکرد مطرح سوالاتی شکل می گیرد. مانند:آیا ایدئولوژی بر تولید خلاقانه هنر تاثیر دارد؟آیا ایدئولوژی بر شناخت اجتماعی از هنر موثر است؟آیا ایدئولوژی می تواند به عنوان عامل موثر بر نقد هنری، مطرح شود؟در قلمروی وسیعتر، این سوال مطرح است که آیا دانشهای بشری و فراورده های آن به نحوی متاثر از ایدئولوژی هستند یا درون جوش و درون ذاتند یا براساس واقعیت های موجود شکل می گیرند؟مجموعه سوالات فوق بهانه ای شد که این تحقیق شکل گرفته و ارتباط بین ایدئولوژی و جامعه شناسی هنر، با مروری بر مکاتب واقع گرایی انتقادی- واقع گرایی اجتماعی مکتب فرانکفورت، ساختارگرایی و مکتب عشق... مورد بررسی قرار گیرد.نتیجه گیری مقاله حاکی از این است که ایدئولوژی، به دلیل داشتن بایدها و نبایدها... چونان حاکمی سخت گیر... هنر را تحت سلطه خود گرفته و آن را، از عرصه خلاقیت و شفافیت و صداقت که خاص هنر و هنرمندیست به عرصه «فرمایش» و «دیکته» سوق می دهد، مگر اینکه به عشق و ایمان تبدیل شده و به کلیه حوزه های خودآگاه و ناخودآگاه هنرمند نفوذ نماید.