مقاله حاضر می کوشد بخشی از نتایج یک پیمایش انجام شده را که ناظر بر مقایسه وجهه نظرات دو گروه از مرتع داران عضو نظام های بهره برداری سنتی و مرتع داران عضو طرح ها و تعاونی های مرتع داری در استان های آذربایجان شرقی و کردستان است، در پرتو نظریه عناصر خرده فرهنگ دهقانی ارائه نماید. اطلاعات مورد نیاز در این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و با کاربرد تکنیک پرسش نامه هدایت شده از 359 نفر مرتع دار (186 نفر در استان آذربایجان شرقی و 173 نفر در استان کردستان) عضو نظام بهره برداری سنتی طرح مرتع داری و هم چنین تعاونی مرتع داری، از مجموع 4503 مرتع دار (1736 نفر در کردستان و 2767 نفر در آذربایجان شرقی) و به طریق نمونه گیری طبقه ای بر اساس امتیازبندی با دقت احتمالی مطلوب (d=%5) و ضریب اطمینان 95% (t=1.96) جمع آوری گردیده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این دو گروه از حیث وضعیت اجتماعی اقتصادی و برخی از باورها و ارزش های منتسب به خرده فرهنگ دهقانی نظیر پایین بودن سطح توقعات، آرزوها و خواسته ها، پایین بودن احساس خود اثربخشی، پایین بودن انگیزه اقتصادی، فقدان هم دلی، پایین بودن درجه نوآوری و نوپذیری، پایین بودن میزان نیاز به موفقیت (N-Ach) و نهایتا ترجیح منافع آنی به منافع آتی، تفاوت معنی داری دارند. با این وصف در باب برخی از عناصر خرده فرهنگ دهقانی نظیر درجه فاتالیسم، میزان بی اعتمادی در روابط شخصی و میزان تصور خیر محدود، دو گروه تفاوت معنی داری را نشان ندادند. نتایج حاصل از پژوهش فرضیه اصلی تحقیق، مبنی بر این که نوع عضویت و گرایش به عضویت و گرایش به عضویت در نظام های بهره برداری مدرن، نظیر عضویت در طرح ها و تعاونی های مرتع داری و نیز تفاوت مرتع داران در پایگاه و وضعیت اجتماعی – اقتصادی بر برخی از باورها و ارزش های منتسب به خرده فرهنگ دهقانی موثر است، را تایید می کند. با این وصف این نتایج تفاوت معنی داری را در دو گروه مذکور از حیث میزان فاتالیسم، بی اعتمادی در روابط شخصی وتصور خیر محدود، نشان نمی دهند.