مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
سال:1382 | دوره:10 | شماره:1 (مسلسل 27) |تعداد مقالات:14

از آنجایی که مقایسه بین اثربخشی امپرازول و رانیتیدین در درمان زخم های حاد اثنی عشر تاکنون بررسی نشده است، بر آن شدیم که این تحقیق را انجام دهیم. بیمارانی که به علت دیس پپسی به درمانگاه گوارش مراجعه نمودند، بعد از انجام آندوسکوپی و اثبات زخم اثنی عشر در دو گروه 50 نفری به طور تصادفی قرار گرفتند. در گروه الف، امپرازول 20 میلی گرم صبح قبل از صبحانه و در گروه ب، قرص رانیتیدین 150 میلی گرم دوبار در روز، صبح و شب یک عدد بعد از غذا تجویز شد. علایم بالینی، میزان بهبودی زخم بعد از دو هفته توسط آندوسکوپی تایید گردید. در گروه الف، تندرس اپیگاستر در معاینه از 32 درصد به 4 درصد و شیوع زخم به 26 درصد کاهش یافت. در گروه ب، تندرنس اپیگاستر در معاینه از 30 درصد به 14 درصد و شیوع زخم به 60 درصد کاهش یافت. با توجه به نتایج فوق، اثربخشی امپرازول در مقایسه با رانیتیدین در بهبودی زخم های اثنی عشر بیشتر می باشد.

هدف از این تحقیق ارزیابی اثر اتانول بر ساختمان بافتی جفت موش بود. بدنبال این تحقیق باید مشخص می شد که آیا اتانول موجب سقط جنین می شود یا خیر. برای رسیدن به هدف فوق موش های ماده و از نژاد Balb/c انتخاب شدند. پس از بارداری موش ها، اتانول روزانه به میزان یک میلی گرم به ازای هر گرم وزن بدن به آنها تزریق شد. سپس جریان بارداری تحت نظر قرار گرفت. با توجه به انتخاب گروه کنترل هرگونه اشکال در فرآیند بارداری در دو گروه ثبت شد. جفت های بدست آمده از مادرانی که سقط داشتند، اعم از کنترل و تجربی مورد بررسی میکروسکپیک نوری قرار گرفتند. علاوه بر این، جفت تمام روزها در حد فاصل روز سوم بارداری تا تولد، چه در گروه کنترل و چه در گروه تجربی مورد بررسی میکروسکپیک نوری قرار گرفت. میزان مرگ و میر نوری، مادران، نوزادان و سقط جنین در گروه تجربی به مراتب بیشتر از گروه کنترل بود. در بررسی های میکروسکپیک نوری، بتدریج تغییرات بافتی از روز هفتم دیده شد. این تغییرات در روزهای بعدی سیر صعودی داشت، بنحوی که در روزهای آخر و یا در مواردی که سقط صورت گرفت، تغییرات شدید بافتی مشاهده می شد. این تغییرات بصورت پیدایش بافت پیوندی زیاد در اطراف عروق خونی و بهم ریختگی کامل نظم ویلوزیته ها مشاهده شد. بنابراین نتایج فوق به نظر می رسد اتانول موجب تغییرات بافتی در جفت شده و در بیشتر موارد موجب می شود تا وازکولاریزیشن ویلوزیته های جفتی بصورت طبیعی شکل نگیرد. بدینوسیله احتمالا جریان خون جفت کاهش یافته و در برخی موارد منجر به سقط می گردد.

سرب یکی از رایج ترین فلزات سنگین که علاوه بر تاثیر بر ارگان های مختلف بدن نظیر سیستم عصبی مرکزی و خودکار، باعث نوروپاتی محیطی نیز می گردد و می تواند بدون ایجاد علائم بالینی سبب تغییرات الکترونوروگرافیک در اعصاب محیطی شود. هدف از این مطالعه، مشخص نمودن این تغییرات در افراد در معرض سرب می باشد. در پنجاه و شش کارگر بدون علامت بالینی که در معرض طولانی مدت سرب بوده اند غلظت سرب خون، سرعت هدایت حرکتی و حسی و تاخیر حرکتی اعصاب اولنار، مدین و رادیال اندام فوقانی مورد بررسی قرار گرفت. میانگین سرعت هدایت حسی اولنار (50.83 متر بر ثانویه) و مدین (50.81 متر بر ثانویه) در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافته بود که تفاوت معنی دار چشمگیری نشان داد. در سایر یافته های الکترونوروگرافیک اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. همچنین بین میزان سرب خون و یافته های الکترونوروگرافیک، همبستگی آماری معنی داری وجود نداشت. بر اساس نتایج این مطالعه، کاهش سرعت هدایت حسی اعصاب اولنار و مدین در ناحیه دیستال، می تواند یکی از اولین نشانه های اثر طولانی مدت سرب بر اعصاب محیطی اندام فوقانی باشد. در نتیجه استفاده از آزمایشات الکترونوروگرافیک فوق در بدو اشتغال به عنوان تست مرجع و برای ارزیابی تاثیر سرب در طول اشتغال افراد در معرض سرب توصیه می گردد.

هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان، یکی از مهم ترین مشکلات نارسائی مزمن کلیوی است. در مطالعه حاضر، رابطه سطح سرمی هورمون پاراتورمون را با سطح سرمی کلسیم، فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز در مردان و زنان همودیالیزی، مورد مطالعه قرار گرفته است. این تحقیق توصیفی - تحلیلی به صورت مقطعی، بر روی 30 نفر از افراد همودیالیزی شهرستان زاهدان (16 مرد و 14 زن) با میانگین سنی 44 سال و مدت دیالیز 5 ماه تا 14سال (میانگین 30 ماه) صورت گرفت. آزمایش های کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز در طی سه ماه متوالی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اندازه گیری میزان سرمی هورمون پاراتورمون در سومین ماه مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از نرم افزار SPSS و آمار توصیفی و تحلیلی، داده ها تجزیه و تحلیل شده و ارتباط آنها مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی، هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز ترشح می کنند در مورد یون های معدنی کلسیم و فسفر، مردان همودیالیزی بیشتر از زنان همودیالیزی در محدوده مقادیر غیرطبیعی هستند. در افراد همودیالیزی، ضریب همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما بین هورمون پاراتورمون با کلسیم و فسفر ارتباط معنی داری وجود نداشت در مردان، همبستگی بین هورمون پاراتورمون با فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود نداشت اما در مورد کلسیم معنی دار بود. در زنان همبستگی معنی دار نبود. در زنان همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما در مورد کلسیم و فسفر این همبستگی معنی دار نبود. نتیجه اینکه هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان در زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی می باشد.

انسداد مادزادی مجرای اشکی شایع ترین علت اشک ریزش اطفال است. درمان و سیر بیماری مورد اختلاف نظر است. برخی درمان طبی و برخی دیگر عمل جراحی زودرس را توصیه می کنند. این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 137 چشم مبتلا به انسداد مادرزادی مجرای اشکی انجام شد. کودکان مبتلا دو ماه قبل از انجام عمل سونداژ مجرای اشکی، تحت درمان طبی با آنتی بیوتیک موضعی و ماساژ مجرای اشکی قرار گرفتند. تشخیص بهبودی با شرح حال معاینه و انجام تست ناپدیدشدن رنگ فلورسئین صورت گرفت. میزان موفقیت عمل جراحی در کل افراد 71.4 درصد، کودکان زیر 6 ماه 94.4 درصد، زیر یکسال 92درصد، زیر 18ماه 88.76 درصد بود. میزان موفقیت در کودکان بالای 18 ماه 51.7 درصد و بالای 24 ماه 48.6 درصد بود. نتایج این مطالعه حاکی است که بین سن کودک و میزان موفقیت عمل سونداژ مجرای اشکی ارتباط منفی وجود دارد بطوری که میزان موفقیت در کودکان زیر 12 ماه تقریبا دو برابر کودکان بالای 24 ماه است و بهتر است کودکان کمتر از 12 ماه در صورت عدم پاسخ به درمان طبی، بصورت زودرس تحت عمل سونداژ مجرای اشکی قرار گیرند.

رضایتمندی بیمار مفهومی است که امروزه در مراقبت های پزشکی اهمیت بسیار ویژه ای یافته است. هر سازمانی که ارائه دهنده محصول یا خدمتی به مردم است، می بایست بطور دائم نظرات مشتری های خود را بصورت بازخورد داشته باشد تا نقائص آنها مشخص شده و برنامه های لازم برای اصلاحات، بر اساس این نظرات تدوین گردد. مفهوم رضایتمندی بیمار، تنها به عنوان وسیله ای جهت افزایش تعهد بیمار در اجرای دستورات پزشکی مطرح نمی باشد؛ بلکه به خودی خود به عنوان یکی از نتایجی محسوب می شود که تلاش سیستم در جهت رسیدن به آن می باشد. این پژوهش یک مطالعه مقطعی است که با هدف ارزیابی میزان رضایتمندی بیماران بستری در بیمارستان های شهرستان سبزوار در طی سال 81-1380 انجام شده است. در این مطالعه، 914 نفر از بیماران بخش های مختلف بیمارستان های مبینی، امداد و 160 تختخوابی در مورد رضایت از نحوه ارائه خدمات مورد پرسش قرار گرفتند. برای سنجش میزان رضایتمندی از یک پرسشنامه استاندارد شده حاوی سوالات باز و بسته استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن و من ویتنی یو استفاده شد. یافته ها نشان داد که بیشترین میزان همبستگی بصورت معکوس بین سن و به ترتیب میزان رضایت از اورژانس و پرسنل پرستاری وجود دارد. زنان رضایت بیشتری نسبت به مردان از بخش اورژانس، پرسنل پرستاری، قسمت پذیرش، وضعیت تغذیه و وضعیت لباس داشته اند.

عمل جراحی یک عامل استرس زا است که باعث ایجاد واکنش فیزیولوژیک در بدن می شود. در نتیجه پاسخ فیزیولوژیکی بدن، ضربان قلب، تنفس و فشارخون افزایش می یابند. این افزایش خطراتی را بدنبال دارد. در این پژوهش، تاثیر آوای قرآن بر پاسخ فیزیولوژیکی بدن (نبض، فشارخون و تنفس) به استرس بررسی شده است. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود با حجم نمونه 61 نفر که بطور تصادفی در دو گروه شاهد و مورد قرار گرفتند. در دو مرحله (ساعت 8 و 9 شب)، قبل از عمل علائم حیاتی (نبض، فشارخون، تنفس) آنان اندازه گیری شد و برای گروه مورد در دو نوبت به مدت پانزده دقیقه (در هر نوبت) به وسیله ضبط صوت مجهز به گوشی، یکی از سوره های نور (آیه 22-1) و توبه (77- 62) پخش گردید. برای گروه شاهد در طول این مدت، هیچ مداخله ای صورت نگرفت. یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت میانگین نبض، فشارخون و تنفس مرحله اول در دو گروه معنی دار نبود. اما تفاوت میانگین نبض و تنفس مرحله دوم در دو گروه معنی دار بود. همچنین تفاوت میانگین فشارخون مرحله اول و دوم در دو گروه معنی دار بود. بنابراین استماع آوای قرآن کریم باعث کاهش پاسخ فیزیولوژیکی بدن به استرس می شود لذا پژوهشگر پیشنهاد می شود جهت کاهش فیزیولوژیک بدن به استرس از آوای قرآن کریم استفاده شود.

با توجه به روند رو به افزایش تشخیص سندرم نفروتیک و گزارشات متفاوت از شیوع عفونت در این بیماران و عوارض ناشی از آن و نیز به منظور بررسی عوامل مرتبط با بروز عفونت این تحقیق روی 100 کودک مبتلا به سندرم نفروتیک در بیمارستان علی اصغر بیرجند طی سال های 1376-1374 انجام شد. تحقیق به روش مقطعی روی کودکان مبتلا به سندرم نفروتیک انجام و شیوع در آنها تعیین و بین دو گروه دارای عفونت (مورد) و بدون عفونت (شاهد) نقش سن شروع بیماری، جنسیت، مقدار کراتینین و سطح ازت اوره خون، میزان هموگلوبین، گلبول های سفیدخون، آلبومین، کلسترول، تری گلسیرید، پروتئین کل خون، میزان دفع پروتئین ادرار 24 ساعته و نتیجه بیوپسی کلیه بررسی شد. تحقیق بر روی 100 کودک 50 روزه تا 14 ساله که 39 درصد آنها دختر بودند انجام شد. در 39 درصد موارد عفونت وجود داشت. از بین عفونت ها، عفونت پارانشیم ریه از همه شایع تر بود (45.2 درصد)؛ کلسترول در گروه بدون عفونت 171 ± 373 و در گروه مبتلا 171 ± 456 گرم در دسی لیتر بود؛ تری گلسیرید سرم در گروه شاهد 195 ± 335 و در گروه مورد 201 ± 436 میلی گرم در دسی لیتر بود. آلبومین سرم در گروه مورد 0.85 ± 2.55 و در گروه شاهد 0.61 ± 2.61 گرم در دسی لیتر بود. میزان اکوی بالای کلیه ها در گروه مبتلا به عفونت به نحو قابل توجهی بیشتر بود. سایر عوامل بررسی شده در دو گروه متفاوت قابل توجهی نداشتند. در گروه مبتلا به عفونت در حد قابل توجهی آلبومین سرم پایین تر، کلسترول و تری گلسیرید سرم بالاتر و میزان اکوی بالای کلیه ها در سونوگرافی نیز بیشتر بود. سایر عوامل بررسی شده در دو گروه تفاوت قابل توجهی نداشتند. بالطبع می توان نتیجه گرفت که این عوامل خطر مهم برای بروز عفونت در بیماران مبتلا به سندرم نفروتیک می باشند.

حذف رنگ از فاضلاب یا پساب صنایع هنوز یکی از معضلات اصلی محیط زیست محسوب می گردد بطوری که بسیاری از روش های متداول تصفیه دارای راندمان مناسبی برای تصفیه نمی باشد. لذا این پژوهش با هدف بررسی راندمان اثر پراکسید هیدروژن، تشعشع ماورای بنفش و سیستم ترکیبی تشعشع اشعه ماورای بنفش پراکسیدهیدروژن برای حذف سه نوع رنگ آزو در محلول های آزمایشگاهی و پساب صنعتی مورد مطالعه قرار گرفت. محلول های رنگی و پساب صنعتی در معرض تابش UV در سیستم UV برای زمان های متفاوت قرار گرفت. در سیستم شیمیایی به همه محلول ها و پساب ها 25 mg/l آب اکسیژنه اضافه شد و همچنین این محلول ها در سیستم ترکیبی در معرض مقادیر متفاوت پراکسیدهیدروژن قرار گرفت و سپس به واحد تشعشع UV با دبی های متفاوت پمپ شد. یافته ها نشان داد که رنگ آبی و قرمز به ترتیب بعد از 7 و10 دقیقه در معرض اشعه ماورای بنفش به کمتر از 300 واحد ADMI کاهش رنگ داد. در حالی که محلول سبزرنگ مقاومت بیشتری داشت. نتایج این پژوهش نشان داد که تصفیه با روش  UV/H2O2 ماکزیمم کاهش رنگ را در سه نوع رنگ داشت. بطوری که افزودن 5، 12.5 و 25 میلی گرم بر لیتر آب اکسیژنه به محلول های رنگی در معرض تشعشع ماورای بنفش کاهش سریع تر رنگ را بهمراه داشت. بدون افزودن پراکسید هیدروژن، حذف رنگ از محلول ها به 300 واحد ADMI نیاز به زمان بیشتر از 10 دقیقه دارد. محاسن روش ترکیبی می توان سرعت تصفیه این پساب ها را نام برد.

تئوری جامع نگر بر تعامل ابعاد وجودی انسان تاکید دارد. بیماری، محیط بیمارستان و روش های تشخیصی مانند کاتتریسم قلبی تجربه ای استرس زا برای بیماران بوده و ممکن است در معرض عوامل استرس زای متعدد قرار گیرند که بوسیله پرستاران قابل درک است. هدف از این مطالعه مقایسه درک بیماران تحت کاتتریسم قلبی و پرستاران از عوامل استرس زای جسمی، روانی، اجتماعی - فرهنگی و محیطی بود. در این مطالعه توصیفی-  تحلیلی 100 بیمار تحت کاتترویسم قلبی و 45 پرستار مراقبت کننده بصورت مبتنی بر هدف در بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1379 انتخاب شدند. داده ها در هر دو گروه بوسیله فرم مشخصات فردی و پرسشنامه عوامل استرس زا اقتباس یافته و از سه ابزار کانلی (1992)، هیکیلا (1999) و ولیسر (1975) جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین درک بیماران و پرستاران از عوامل استرس زای مربوط به بیماری و بیمارستان تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین بر اساس مراقبت جامع نگر بین درک بیماران و پرستاران از عوامل استرس زای روانی، اجتماعی - فرهنگی و محیطی تفاوت معنی داری وجود داشت و در همه موارد، پرستاران عوامل استرس زای را با شدت بیشتری نسبت به خود بیماران برای آنها تخمین زده اند. با توجه به نتایج، پرستاران نیاز به بررسی و درک صحیح ماهیت عوامل استرس زای بیماران داشته تا بتوانند با تأکید بر مراقبت جامع نگر، برنامه مراقبتی مناسب و مطابق با نیازهای انفرادی، در جهت کاهش و رفع عوامل استرس زای بیماران طرح ریزی نمایند.

سندرم گلدنهار بیماری است که با اختلالاتی نظیر ناقرینگی صورت، هیپوپلازی فک فوقانی و تحتانی، شکاف گوشه دهان، ماکروستومی و زوائد جلوی گوش و اختلال دو لاله گوش همراه است. این نقایص ناشی از اختلال در تکامل قوس اول و دوم حلقی در زندگی رویانی می باشد. در این گزارش، کودک 18 ماهه با علائم سندرم گلدنهار همراه با عدم توانایی حرکتی و اختلال در تکلم با وجود سالم بودن مجرای گوش خارجی و پرده صماغ معرفی می گردد.