علوم پزشکی زانکو
سال:1397 | دوره:19 | شماره:61 |تعداد مقالات:10

زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی، شایع ترین بیماری کبدی در جهان است و مهم ترین راه درمان، اصلاح سبک زندگی و انجام فعالیت ورزشی می باشد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مصرف ویتامین E همراه با تمرینات هوازی بر کبد چرب غیر الکلی است. مواد و روش کار: در این مطالعه ی نیمه تجربی، 24 بیمار مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی به طور تصادفی انتخاب و در 3 گروه تقسیم بندی شدند که شامل گروه های بیماران انجام دهنده ی تمرینات هوازی، بیماران مصرف کننده ی مکمل ویتامین E و بیماران مصرف کننده ی مکمل ویتامین E همراه با انجام تمرینات هوازی بودند. مدت مصرف مکمل ویتامین E درگروه های مذکور، چهار هفته و به میزان 400میلی گرم در روز بود؛ همچنین تمرینات، شامل چهار هفته فعالیت هوازی فزاینده (دویدن روی تردمیل با افزایش شدت به مدت یک ساعت با 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب) بود و به صورت چهار جلسه در هفته اجرا گردید. در تجزیه و تحلیل آماری داده ها ی مطالعه ی حاضر، از آزمون شاپیروویلک برای نرمالیتی داده ها، آزمون پارامتریک تی وابسته، به جهت مقایسه ی درون گروهی و تحلیل واریانس یک طرفه برای مقایسه ی بین گروهی و تعقیبی بونفرونی استفاده شده است. یافته ها: نتایج نشان داد که شاخص آنزیم ALTدر گروه تمرین هوازی (0/001=P)، گروه تمرین با مصرف ویتامین E (0/01=P) و گروه مصرف ویتامین E (P=0/001) کاهش معنی داری داشته است. همچنین شاخص آنزیمی نیزASTدر مراحل پیش آزمون و پس آزمون در تمام گروه ها، دارای کاهش معنی بود (0/05>P) اما میزان سطح آنزیم ALPدر تمام گروه ها معنی دار نبود(0/05

زمینه و هدف: : از آنجا که معادن زغال سنگ آلاینده هایی وارد آب، خاک و هوا می کنند، چنانچه به صورت علمی و جدی برای رفع آن چاره ای اندیشیده نشود با فاجعه عظیم آلودگی محیط و حتی به خطر افتادن سلامت انسان ها مواجه خواهیم بود. از سوی دیگر معمولا ارزیابی اثرات زیست محیطی یکی از راهکار های مطلوب برای فائق آمدن بر چالش های زیست محیطی و دستیا بی به توسعه پایدار زیست محیطی محسوب می شود، لذا پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات زیست محیطی معدن زغال سنگ در شمال ایران به روش ماتریس لئوپولد انجام شد. مواد و روش ها: از آنجا که معادن زغال سنگ آلاینده هایی وارد آب، خاک و هوا می کنند، چنانچه به صورت علمی و جدی برای رفع آن چاره ای اندیشیده نشود با فاجعه عظیم آلودگی محیط و حتی به خطر افتادن سلامت انسان ها مواجه خواهیم بود. از سوی دیگر معمولا ارزیابی اثرات زیست محیطی یکی از راهکار های مطلوب برای فائق آمدن بر چالش های زیست محیطی و دستیا بی به توسعه پایدار زیست محیطی محسوب می شود، لذا پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثرات زیست محیطی معدن زغال سنگ در شمال ایران به روش ماتریس لئوپولد انجام شد. یافته ها: تجزیه تحلیل اطلاعات معدن زغال سنگ از طریق ماتریس لئوپولد در چهار محیط مورد بررسی نشان داد که میانگین رده بندی کلی در تمام محیط ها 1/69-بود. معدن زغال سنگ گلیران از نظر اجتماعی-اقتصادی اثر مثبت ناچیز و در محیط بیولوژیکی پیامد های منفی شدید و مخرب داشت بطوری که تعداد کل اثرات منفی در محیط بیولوژیکی با فراوانی 310 اثر بیشتر از سایر محیط ها و تعداد کل اثرات مثبت با فراوانی162 اثر مربوط به محیط اجتما عی اقتصادی است. عمده اثرات منفی زیست محیطی معدن زغال سنگ در بخش فیزیکی، آلودگی و فرسایش خاک، آلودگی هوا و عمده اثرات منفی در بخش بیولوژیکی، تأثیر بر تراکم گونه های گیاهی و جانوری و کیفیت زیستگاه بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داده به طور عملی، حذف کامل اثرات و پیامد های منفی معدن زغال سنگ امری غیرممکن بود اما می توان از طریق اقدامات اصلاحی در قالب برنامه مدیریت زیست محیطی اثرات منفی بهره برداری از معدن زغال سنگ گلیران را بخصوص در محیط بیولوژیکی کاهش داد.

زمینه و هدف: با افزایش سن، مشکلات مرتبط با کاهش در قدرت و توده عضلانی که اصطلاحا سارکوپنیا نامیده می شود، افزایش می یابد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر تمرین مقاومتی و مکمل لوسین بر توده عضلانی در مردان سالمند مبتلا به سارکوپنیا بود. مواد و روش کار: در مجموع 40 سالمند مرد ساکن آسایشگاه سالمندان بهزیستی به طور تصادفی در چهار گروه تمرین مقاومتی همراه مکمل لوسین، تمرین مقاومتی، مکمل لوسین و کنترل تقسیم شدند. تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته با شدت 70-35% حداکثر یک تکرار بیشینه به مدت 45-20 دقیقه اجرا شد. گروه مکمل سه گرم لوسین در هر وعده غذای اصلی مصرف کردند. توده عضلانی، قدرت عضلانی پنجه دست و سرعت راه رفتن یک روز قبل از اجرای پروتکل و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری شد. تغییرات درون گروهی و بین گروهی با آزمون تحلیل واریانس مکرر انجام شد. آزمون تعقیبی بونفرونی برای تعیین تفاوت بین گروه ها استفاده شد. یافته ها: میزان توده عضلانی پس از گذشت هشت هفته در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (p=0. 02). افزایش معنی داری در میزان قدرت عضلانی در گروه تمرین و گروه مکمل نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (p=0. 001). تفاوت معنی داری در سرعت راه رفتن بین گروه تمرین و گروه کنترل مشاهده شد (p=0. 003). نتیجه گیری: نتایج نشان داد هشت هفته تمرین مقاومتی منجر به افزایش سنتز پروتئین و قدرت عضلانی در مردان سالمند مبتلا به سارکوپنیا می شود. تمرین مقاومتی می تواند شیوه موثر و کلیدی برای جلوگیری و یا کاهش سارکوپنیا در سالمندان باشد.

زمینه و هدف: امروزه مشکلات هیجانی درصد بالایی از افراد جوامع مختلف را درگیر کرده است. توانمندی و مهارت در به کارگیری مباحث هیجانی در کاهش اختلالات روانی موثر می باشد و همچنین عوامل موثر در پیش بینی آن حائز اهمییت است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی ناگویی خلقی بر اساس سلامت خانواده اصلی، خود متمایزسازی و تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه است. مواد و روش کار: طرح پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی می باشد. در مطالعه ی حاضر، جامعه آماری را کلیه ی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر سنندج تشکیل می دهند، تعداد نمونه 300 نفر می باشد. از روش نمونه گیری تصادفی(خوشه ای چند مرحله ای) استفاده کردیم. . ابزار گردآوری اطلاعات پرسش-نامه های ناگویی خلقی تیلور و بگبی(1994)، سلامت خانواده اصلی هاوشتات و اندرسون (1985)، خود متمایز سازی اسکورن و اسمیت (2003) و تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003) بود. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و SPSS 21 استفاده شد. یافته ها: وجود رابطه ی خطی بین متغیرهای پژوهش با ناگویی خلقی تایید شد. همچنین 11/3% واریانس مربوط به ناگویی خلقی به وسیله متغیرهای پژوهش تبیین شد (0/113 = 2R تعدیل یافته). ینتایج به دست آمده نشان داد که متغیرهای پیش بین، 12% از واریانس نمره کلی ناگویی خلقی را پیش بینی می کنند. بین خود متمایز سازی و ناگویی خلقی در سطح (0/01≥ P ) ررابطه معکوس و معنادار وجود داشت. همچنین در سلامت خانواده اصلی مقیاس باز بودن و مقیاس فرونشانی (سرکوبی) در تنظیم هیجان؛ پیش بینی کننده معناداری برای ناگویی خلقی در سطح (0/01≥ P ) بودند. نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که با توجه به متغیرهای مورد نظر می توان ناگویی خلقی را در دانش آموزان پیش بینی کرد و به رابطه ی معناداری بین متغیرها پی برد و اینکه از میان متغیرها خودمتمایزسازی بیشترین تاثیر را بر ایجاد ناگویی خلقی درآن ها دارد و رابطه بین خودمتمایز سازی و ناگویی خلقی معکوس است.

زمینه و هدف: سالمونلا، یکی از مهمترین باکتری های بیماری زای مشترک بین انسان و دام است که می تواند موجب گاستروآنتریت و مسمومیت های غذایی در انسان شود. سالمونلا بهعنوان یکی از عوامل آلوده کننده ی طیور و محصولات آن (یعنی گوشت و تخممرغ) مطرح است. مواد و روش کار: در این مطالعه توصیفی-مقطعی، درمجموع تعداد 116 نمونه تخممرغ که شامل 34 عدد صنعتی، 40 عدد فله ای و 42 عدد محلی بوند؛ از سطح شهر سنندج جمع آوری و بهصورت تصادفی نمونهبرداری شدند. پوسته و محتویات تخم مرغ ها ازنظر آلودگی سالمونلایی، با استفاده از کشت های میکروبی و آزمایش های بیوشیمیایی موردبررسی قرار گرفت. یافتهها: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه از 116 نمونه تخممرغ 9 نمونه آلودگی پوسته (6 عدد محلی و 3 عدد فلهای) و 2 نمونه از آنها (هر 2 محلی) آلودگی محتویات را نیز داشتند. بهطوریکه آلودگی به باکتری سالمونلا پوسته تخم مرغ های صنعتی صفر درصد، تخممرغهای فلهای 5/7 درصد و تخممرغهای محلی 28/14 درصد بود و آلودگی سالمونلایی محتویات تخممرغ های صنعتی و فلهای صفر و تخممرغهای محلی 76/4 درصد بود. نتیجهگیری: با توجه به وجود آلودگی سالمونلایی در تخممرغهای فلهای و محلی، نسبت به مصرف تخممرغهای صنعتی و شناسنامهدار توصیه می شود و در صورت مصرف تخممرغهای فلهای و محلی پختن مناسب و کافی آنها قبل از مصرف ضروری است.

زمینه و هدف: با توجه نقش مهم خبرنگاران در مدیریت روانی و فکری افراد در شرایط بحرانی پژوهش حاصل با هدف بررسی نیاز های آموزشی خبرنگاران حوزه سلامت در راستای بهبود فرایند اطلاع رسانی در بحران طراحی و اجرا گردیده است. مواد و روش کار: این پژوهش به صورت کیفی با رویکرد تحلیل محتوای کیفی از نوع قراردادی و از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند انجام گردید شرکت کنندگان در پژوهش 14 نفر از خبرنگاران حوزه سلامت بودند که بر اساس نمونه گیری به صورت هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. روش جمع آوری داده ها به شیوه مصاحبه نیمه ساختارمند متشکل از سوالات دموگرافیک، سوالات مقدماتی، سوالات مشخص کننده و سوالات واضح بوده است. تعداد سوالات خبرنگاران 13 سوال بوده است. داده های به دست آمده از این مصاحبه ها به روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی حاصل از نرم افزار Atlas ورژن 4 جهت کدگذاری و تم بندی و داده های دموگرافیک از نرم افزار SPSS ورژن 21 استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد خبرنگاران از میزان سواد سلامت کافی برخوردار نیستند که این امر نیاز به آموزش در سطوح مقدماتی و پیشرفته در قالب آموزشهای تخصصی را تایید می نماید. همچنین خبرنگاران آموزشهای تخصصی مداوم به دوره های اطلاع رسانی در بحران را ضروری می دانستند. نیازهای آموزشی خبرنگاران به دوره های آموزشی آشنایی با انواع بحران و اثرات آن ها، اصول اولیه خبرنگاری در بحران، مدیریت افکار عمومی در بحران، آشنایی با بیماری ها و اپیدمی ها در بحران و اصول اخلاق خبرنگاری در بلایا در تمامی سطوح مشهود و قابل بررسی است. بحث و نتیجه گیری: با توجه به این که کشور ما در منطقه حادثه خیز جهان قرار گرفته است، آموزش به خبرنگار در حوزه تخصصی بحران باید بیشتر از پیش مورد توجه قرار گیرد. بنابراین ضروری است؛ خبرنگاران و روزنامه نگاران برای کسب مهارت های لازم در زمینه ی اطلاع رسانی در مواقع بحرانی آماده شوند. برگزاری مستمر و منظم کلاس های آموزشی دوره مدیریت بحران برای رسانه های مرتبط با حوزه سلامت یکی از نیازهای حال حاضر خبرنگاران است. ایجاد رشته های تخصصی در دانشگاه ها، ایجاد دانشکده های ویژه، تأمین مراکز علمی و تحقیقاتی، برگزاری همایش های تخصصی، اجرای کارگاه های آموزشی و اجرای انواع مانورها و تمرینات، تهیه و تدوین کتب آموزشی و کمک آموزشی، نشریات تخصصی، عمومی و تهیه فیلم و. . . از دیگر اقداماتی است که باید به آن پرداخت و این پژوهش توانسته تا حدودی این نیازها را شناسایی کند.

زمینه و هدف: کیست هیداتیک یکی از شایع ترین بیماری های مشترک بین انسان و دام است که هر ساله سبب ایجاد خسارات اقتصادی و بهداشتی فراوانی در جهان می گردد و شناخت آن از نظر بهداشتی و اقتصادی ضرورت دارد. همچنین از لحاظ اهمیت دومین بیماری انگلی کرمی در جهان محسوب می گردد. هدف از این مطالعه تعیین شیوع هیداتیدوز انسانی و جنبه های مختلف اپیدمیولوژیک این بیماری در شهرستان ابهر می باشد. مواد و روش کار: تعداد810 نمونه سرمی انسان از 6 روستا و خود شهرستان به صورت تصادفی گرفته سپس نمونه ها با الایزای غیرمستقیم آزمایش شد. جهت انجام تست ها از کیت های تجاری موجود در بازار (مربوط به شرکت پیشتاز طب استفاده گردید). جذب (OD) نمونه های کنترل منفی در طول موج 450 نانومتر به عنوان CUTOFF در نظر گرفته شد. نوع مطالعه در این پژوهش مقطعی و تجربی-آزمایشگاهی است. نتایج: از810 نفر شرکت کننده در این مطالعه440 نفر مونث و370 نفر مذکر بودهند. پراکندگی نمونه ها شامل500 روستایی و310 شهری بود. از کل نمونه ها 1 نمونه (0/12 درصد) با تست الایزا مثبت شدند. این نمونه مثبت متعلق به خانمی 51ساله، روستایی، بی سواد، خانه دار با وجود سگ در محل و سابقه مصرف سبزیجات می باشد. از نظر محل سکونت500 نمونه(61/72 درصد) روستایی و310 نمونه (38/27 درصد)شهری بودند. رابطه آماری معناداری بین آلودگی به کیست هیداتیک و متغیرهای بررسی شده در این مطالعه وجود ندارد. نتیجه گیری: مقایسه مطالعه حاضر با مطالعات موجود در سایر مناطق کشور، شیوع کمتر کیست هیداتیک را در منطقه ابهر نشان می دهد. از عوامل این امر می توان به وجود کشتارگاه صنعتی در منطقه و همچنین شستشوی مناسب سبزیجات اشاره کرد.

زمینه و هدف: یکی از وظایف مهم پرستاران، حمایت از حقوق بیمار می باشد. حمایت و و جلب رضایت بیشتر آن ها توسط پرستاران زمانی محقق می شود که پرستاران آگاهی کافی و لازم را در این زمینه داشته باشند. براین اساس مطالعه حاضر با هدف"تعیین میزان آگاهی پرستاران نسبت به منشور حقوق بیماران در بیمارستان های آموزشی-درمانی شهر اهواز" انجام شد. موادو روش کار: این پژوهش توصیفی_ تحلیلی در سال 1393 انجام شد، نمونه ها شامل 331 نفر از پرستاران بیمارستان های آموزشی شهر اهواز با حداقل 6 ماه سابقه ی کار بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده با تخصیص تناسب انتخاب شدند و در مطالعه شرکت کردند. ابزار مطالعه پرسشنامه ای محقق ساخته و مشتمل بر 2 بخش بود که بخش اول حاوی اطلاعات دموگرافیک و بخش دوم شامل 20 سؤال چهار گزینه ای در رابطه با 5 حیطه ی اصلی منشور حقوق بیمار به منظور سنجش آگاهی پرستاران از منشور حقوق بیمار بود. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک روش های آمار توصیفی وهمچنین آزمون تحلیلی کای اسکوار و با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 17 صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که 69/5 درصد از پرستاران دارای سطح آگاهی بالا، 30/2 درصد دارای سطح آگاهی متوسط و 0/3 درصد دارای سطح آگاهی ضعیف بودند. بیشترین آگاهی پرستاران در حیطه "دریافت خدمات سلامت" و کمترین آگاهی آنان در حیطه ی "دریافت اطلاعات کافی" بوده است. همچنین، بین میزان آگاهی پرستاران از منشور حقوق بیمار و متغیرهای سابقه ی کار و گذرانیدن دوره در زمینه ی حقوق بیمار ارتباط معنی داری مشاهده گردید(P=0. 001). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که آگاهی پرستاران مورد مطالعه در حیطه های منشور حقوق بیمار کافی نبود که این مسأله می تواند در نهایت موجب عدم رعایت حقوق بیماران از طرف پرستاران و در نتیجه نارضایتی بیماران شود. لذا ضرورت آموزش های جدی تر و کامل تر برای پرستاران در این زمینه مورد تأکیید قرار می گیرد.