نوآوری های مدیریت آموزشی (اندیشه های تازه در علوم تربیتی)
سال:1386 | دوره:3 | شماره:1 (مسلسل 9) |تعداد مقالات:9

هدف ازانجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت زمان مدیران دانشگاه آزاد اسلامی به منظور فراهم آوردن الگوی مناسب برای مدیریت زمان بر اساس هوش هیجانی آنان است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدیران دانشگاه آزاد اسلامی تشکیل می دهد. که از میان آنها تعداد 554 به روش تصادفی چندمرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ و پرسشنامه محقق ساخته مدیریت زمان است. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیری خطی نشان داد که :1- بین هوش هیجانی و مدیریت زمان رابطه وجود دارد. 2- الگوی مدیریت زمان بر اساس هوش هیجانی مدیران به قرار زیر است:خودانگیختگی×0.017+خودآگاهی×0.017+0.26=مدیریت زمان

هدف پژوهش و بررسی و مقایسه خلاقیت و هوش دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی است. نمونه پژوهش از بین دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب و تامین گردید. تعداد نمونه شامل 377 نفر دانشجوی دختر و پسر رشته های مختلف تحصیلی فنی و مهندسی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم انسانی بود. ابزار این پژوهش شامل دو آزمون استاندارد تفکر خلاق تورنس (TTCT) فرم B تصویری و آزمون ریون فرم پیشرفته (AMP) بود. داده های پژوهشی طی 2 هفته و با اجرای گروهی کنترل شده جمع آوری شد. برای تحلیل داده های پژوهش از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک طرفه، تعقیبی شفه و t در نمونه های مستقل استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین میانگین هوش دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی تفاوت معنی داری وجود دارد. بین میانگین خلاقیت دانشجویان رشته های مختلف نیز تفاوت معنی داری یافت شد. تفاوت میانگین کل هوش در دانشجویان دختر و پسر رشته های مختلف دانشگاه معنی دار بود. بین میانگین کل خلاقیت دا نشجیان دختر و پسر رشته های مختلف دانشگاه تفاوت معنی داری دیده نشد.

درمیان روش های مختلف ارزشیابی از اعضای هیات علمی، روش استفاده ازنظرات دانشجویان کاربرد بسیاری یافته است. این روش بسیار بحث انگیز بوده و موافقان زیادی دارد. این پژوهش به بررسی تاثیر دو عامل مهم ویژگی های دانشجو و ویژگی های اساتید در نمرات ارزشیابی استادان پرداخته است. در کنار آن نظرات اساتید را در زمینه فرایند ارزشابی (اهمیت ارزشیابی، روش و زمان اجرای ارزشیابی، محتوا، بازخورد از نتایج، دقت و صداقت دانشجو) بررسی کرده است. روش تحقیق پیش آزمایشی است و از طرح پیش آزمون، پس آزمون تک گروهی استفاده شده است. جامعه آماری کلیه اعضای هیات علمی و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بروجرد درسال 1385-1384 می باشد. اطلاعات توسط یک پرسشنامه محقق ساخته (برای 40 استاد) و 1700 فرم ارزشیابی استادان که همه ساله توسط دفتر سنجش و نظارت دانشگاه اجرا می گردد با اضافاتی جمع آوری گردیده است. نتایج این تحقیق که با استفاده از تحلیل واریانس، همبستگی و رگرسیون چندمتغیره به دست آمد حاکی از آن است که بین جنسیت، بومی بودن، بررسی شناخت استاد قبل از انتخاب واحد، انتظار از نمره و معدل دانشجو با نمرات ارزشیابی اساتید رابطه معنی دارآماری وجود دارد و نتایج به دست آمده 80.5% نمرات ارزشیابی اساتید را تبیین می کند. بین جنسیت، مدرک تحصیلی، سابقه تدریس، تعداد عناوین درس استاد و رشته دانشجو با نمرات ارزشیابی استادان رابطه ای مشاهده نگردید. همچنین اکثریت اساتید ضمن اعتقاد به اهمیت ارزشیابی، با روش استفاده از نظرات دانشجو موافق نیستند و اعتقاد دارند ارزشیابی باید به صورت یک مجموعه مورد توجه قرار گیرد. اکثر آنها اعتقاد دارند که فرم های ارزشیابی نمی تواند منعکس کننده واقعیت های کلاس آنها باشد. همچنین بیشتر اساتید در صداقت و دقت دانشجویان و عدم دخالت سخت گیریها در کلاس و نتایج ارزشیابی خود تردید دارند.

هدف از پژوهش حاضر تعیین ابعاد و حوزه های امور مختلف دانشگاه و میزان تغییرات ایجاد شده در امور مختلف دانشگاهی در پنج سال اخیر و همچنین بررسی و تعیین میزان اهمیت تغییرات در شرایط مطلوب از دیدگاه مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه هشت بر مبنای مدیریت تغییر بوده است. از طریق مطالعه ادبیات و پیشینه پژوهش 80 مولفه استخراج و پس از آزمون تحلیل عاملی و استفاده از نظر خبرگان در نه بعد و 70 گویه تنظیم شد. سپس برای بررسی میزان تغییرات اعمال شده در ابعاد معین شده در پنج سال اخیر و همچنین تعیین میزان اهمیتی که مدیران برای اعمال تغییرات در ابعاد تعیین شده قائل هستند، پرسش نامه محقق ساخته ای مشتمل بر 70 گویه تدوین و روایی آن پس از اجرای مقدماتی از طریق قضاوت خبرگان و پایایی آن از طرق محاسبه آلفای کرانباخ (بیش از 0.92) تایید شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را مدیران واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه هشت (روسا و معاونین دانشگاه ها، روسا و معاونین دانشکده ها و مدیران گروه های آموزشی) شامل 395 نفر تشکیل داده که از میان آنها 267 نفر از طریق فرمول تعیین حجم نمونه و به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب شدند.داده های جمع آوری شده از اجرای پرسش نامه با استفاده از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، انحراف استاندارد، میانگین، میانه) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس، مجذور کای، تحلیل عاملی) از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، نتایج نشان داد امور مختلف دانشگاه را می توان در نه بعد شامل: مدیریت، آموزش، پژوهش، ارزشیابی، فناوری های اطلاعات، فرهنگ سازمان، امور مالی، ساختار امور اداری بررسی نمود. از دیدگاه سه رده مدیران بین فراوانی های مورد مشاهده نسبت به تغییرات اعمال شده در نه بعد ذکر شده و فراوانی های مورد انتظار تفاوت معنادار است. اما میزان اهمیتی را که برای اعمال تغییرات در امور مختلف آموزشی، پژوهشی، مدیریت، ارزیابی و ... قایل می باشند بسیار بالاست، بنابراین تغییرات اعمال شده در پنج سال اخیر در نه بعد مشخص شده در حد کم و متوسط تعیین شد که حداکثر میانگین مکتسبه مربوط به فرآیندهای آموزش دانشگاهی و حداقل مربوط به استفاده از فناوری های اطلاعات و ارتباطات در امور مختلف دانشگاه بوده است.

هدف این تحقیق بررسی اثربخشی روش آموزش حس شوخ طبعی بر ناامیدی و سازگاری اجتماعی دانشجویان افسرده بود. به منظور ایجاد این پژوهش، تعداد 60 نفر (30 مرد و 30 زن) از مراجعان به مرکز مشاوره رودهن و افراد داوطلب، پس از سرند اولیه، با استفاده از مصاحبه و بر اساس نمره ای که در پرسش نامه افسردگی بک به دست آوردند (دارای افسردگی متوسط)، انتخاب شده و به طریق جایگزینی تصادفی در گروه های 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در هر جنس، روش آموزش حس شوخ طبعی را، به مدت 6 جلسه دو ساعته و به صورت هفته ای یک بار، دریافت نمودند و گروه های کنترل، در انتظار درمان باقی ماندند. همه آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، پرسش نامه های ناامیدی بک و سازگاری اجتماعی بل را تکمیل کردند و داده ها جمع آوری و به صورت تحلیل واریانس چند متغیره، تجزیه و تحلیل شد. در مجموع یافته های تحقیق حاضر نشان داد که روش آموزش حس شوخ طبعی می توان ناامیدی بیماران افسرده را کاهش داده و سازگاری آنها را افزایش دهد. در زمینه این اثربخشی، تفاوتی بین مردان و زنان دیده نشد.

هدف این پژوهش طراحی تکالیف نوشتاری مبتنی بر نظریه ساختن گرایی و بررسی تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی مطالعات اجتماعی دانش آموزان پسر سال اول متوسطه بوده است. برای این منظور از دانش آموزان پسر سال متوسطه شهرستان ملایر، نمونه ای به حجم 52 نفر، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای در قالب دو کلاس طبیعی انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردید و سپس متغیرهای تاثیرگذار احتمالی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از جمله پایه تحصیلی، رشته، جنسیت، و هوش آزمودنی های دو گروه کنترل شد. برای آزمودن تاثیر تکالیف نوشتاری مبتنی بر اصول تدریس نظریه ساختن گرایی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از یک طرح شبه آزمایشی پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد و برای سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس مطالعات اجتماعی از یک آزمون انشایی محقق ساخته استفاده شده است. تکالیف نوشتاری طراحی شده برای درس مطالعات اجتماعی سال اول متوسطه به مدت 4.5 ماه و 16 جلسه آموزشی برای گروه آزمایش اعمال گردید. اما گروه کنترل، بدون دریافت تکالیف نوشتاری، به فعالیت های معمول خود ادامه داد. داده ها با استفاده از آزمون t برای گروه های مستقل تحلیل شد. نتایج نشان داد بین میانگین نمرات پیشرفت تحصیل گروه آزمایش و گروه کنترل در سطح کمتر از 0.01 تفاوت معنی دار وجود دارد. این تفاوت در تمام سطوح شناختی دانش، فهمیدن، به کار بستن و بالاتر نیز در سطح کمتر از 0.01 معنی دار بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که استفاده از تکالیف نوشتاری مبتنی بر اصول تدریس نظریه ساختن گرایی، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به خصوص در سطوح پیچیده تر یادگیری افزایش داده است.

هدف این پژوهش بررسی میزان برخورداری دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسطه از مهارت های زندگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان دختر و پسر راهنمایی و متوسطه استان کردستان بود که از بین آنان 700 نفر به عنوان نمونه آماری از سه شهر سقز، بانه و مریوان به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش در این بررسی پرسش نامه ای محقق ساخته بود که پایایی آن بر اساس آلفای کرانباخa=0.90  محاسبه و روایی آن به شیوه روایی محتوا بر اساس نظر اساتید صاحبنظر مورد تایید قرار گرفت. این پرسش نامه 5 مهارت تصمیم گیری، ارتباط انسانی، شهروند جهانی بودن، شهروند مسوول بودن و حل مساله را در بر می گیرد. تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد که میزان برخورداری دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسطه از مهارت های مذکور حدودا در سطح متوسط (بر اساس شاخص 50%) می باشد. بالاترین میزان برخورداری دانش آموزان در مهارت های تصمیم گیری و حل مساله و پایین ترین میزان برخورداری آنان در ارتباط انسانی می باشد سطح مهارت های آنان در دو مهارت شهروندی مسوول و شهروندی جهانی نیز در حد وسط این دو مهارت بود. میزان برخورداری دختران از مهارت های زندگی در همه موارد بیشتر از پسران بود. تاثیر تعاملی تحصیلات والدین بر میزان برخورداری آنان از مهارت های زندگی معنی دار نبود. بجز مهارت ارتباط انسانی در سایر مهارت ها تفاوت معنی داری بین رشته های تحصیلی وجود دارد. فقط در دو مهارت تصمیم گیری و شهروند مسوول تفاوت بین دانش آموزان راهنمایی و متوسطه معنی دار است در سایر مهارت ها، تفاوت معنی دار نمی باشد.

پژوهش های مربوط به سناد چنین نشان داده است که سطح توانایی و تلاش دانش آموز علل اصلی پیامدها و بازده های پیشرفت تحصیلی است و باعث می شود که معلمان به دانش آموزان پسخوراند ارزشی و واکنش هیجانی نشان دهند و از عملکرد آنان در آینده انتظارات متفاوتی داشته باشند. هدف پژوهش حاضر نیز عبارت است از بررسی تاثیر میزان آگاهی معلمان از ناتوانی های یادگیری بر ارایه پسخوراند و واکنش ها هیجانی به دانش آموزان دارای سطوح مختلف تلاش و توانایی و انتظار از عملکرد آینده این دانش آموزان. بدین منظور 136 معلم راهنمایی (68 معلم زن و 68 معلم مرد) از منطقه 8 آموزش و پرورش شهر تهران به طور تصادفی انتخاب شدد. معلمان سطح آگاهی، پسخوراند، واکنش های هیجانی و انتظار عملکرد آتی دانش آموزان را از طریق درجه بندی پرسش های ارایه شده با توجه به اینکه دانش آموزان مورد نظر دارای ناتوانی یادگیری و بدون ناتوانی یادگیری است، مشخص کرده اند. در بیشتر موارد معلمان به دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری در مقایسه با دانش آموزان بدون ناتوانی یادگیری پاداش بیشتر و تنبیه کمتر، خشم کمتر و تاسف زیاد نشان داده اند و از عملکرد آتی آنان انتظارات شکست بیشتری داشتند.