این که آثار ارسطو و یا یک اثر از ارسطو را چگونه و به چه شیوه ای بخوانیم همواره جزء نکات غامضی بوده است که مورد توجه مفسرین و شارحین جدی ارسطو قرار داشته است. در این رابطه اختلاف نظرات و شباهت های زیادی نیز قابل رویت و بررسی می باشند. این مجادلات هم شامل پرسش های پایه ای و بنیادی می گردد و هم متدولوژیک و کاربردی. پرسش هایی از این نوع که آیا می توان از وجود روش و یا روش های مطالعاتی خاص در آثار ارسطو صحبت به میان آورد، اگر می توان، آیا روش واحدی توسط ارسطو به کار گرفته شده است و یا این که روش های متعدد قابل ردگیری است؟ اگر روش ها متعدند آیا این تعدد روش ها به تعدد مباحث و حوزه ها مرتبطند یا خیر؟ آیا ارسطو یک روش را در حوزه های مطالعاتی مختلف به کار برده است یا خیر؟ بالاخره این که اگر روش یا روش هایی توسط ارسطو و در مطالعات وی به کار گرفته شده است، این روش ها کدام ها هستند؟ آیا ارسطو خود به این روش ها اذعان دارد یا باید از لابه لای متون سبک کاری وی استنباط شوند.این ها و دیگر پرسش های مشابه، مجادلاتی هستند که در بین شارحین و مفسرین ارسطو وجود دارند. این مقاله دارای این مدعاست که دو روش شاخص و قابل تشخیص در سبک و روش مطالعاتی ارسطو، تحقیق تجربی و دیالکتیک می باشد. که اولی مستقیما با نمودهای ادراکی (نمونه های قابل مشاهده) و دومی مرتبط با عقاید عامه هستند. هر چند که امکان جداسازی و تفکیک کامل این دو از یکدیگر وجود ندارد و گاهی اوقات این دو با یکدیگر هم پوشانی برقرار کرده یا به جای یکدیگر می نشینند و یا هم ترازی برقرار می کنند. در این مقاله در صدد هستیم تا با ابتناء به مطالعات نظری و کتاب سیاست ارسطو چگونگی به کارگیری دو روش تحقیق تجربی و نمودهای ادراکی و دیالکتیک و عقاید عامه را به بحث بگیریم و کتاب سیاست را با ابتناء به روش های مذکور بازخوانی کنیم.