این نوشتار، تحلیل دو قصه از مثنوی مولوی، با به کارگیری روش ریخت شناسی پراپ است. این روش آزمونی برای نظریه ریخت شناسی در ادب عرفانی به شمار می رود. بسیاری از اجزا و کنش های بررسی شده در حکایت های مثنوی با رده بندی خاص پراپ از قصه ها، همسانی دارد. همچنین با بررسی قصه پادشاه و کنیزک و تطبیق آن با قصه اعرابی درویش، همگونی های این دو، با وجود ظاهر متفاوت آن ها، نمایان می شود.