دیدگاه سیاستگذاران حمل و نقل در ارتقای شرایط حمل و نقلی جامعه، با دیدگاه مردم که در پی بهبود شرایط سفر خود هستند، متفاوت است. لزوم رویکردی رفتاری به منظور شناسایی این تفاوتها در زمینه سیاست های نظری مدیریت حمل و نقل مورد توجه این پژوهش است. در این رویکرد با استفاده از مبانی طراحی آزمایش و مدل های لوجیت، سیاست های مدیریتی به همراه سایر متغیرهای حمل و نقلی و اقتصادی - اجتماعی موثر بر تغییر شیوه سفر از وسیله نقلیه شخصی به سایر طریقه های سفر در سفرهای روزانه شهروندان بررسی شده است. در این مقاله با در نظر گرفتن سه سیاست دفعی و دو سیاست جذبی، از رجحان های بیان شده 288 شاغل در محدوده مرکزی شهر تهران که با سواری شخصی به محل کار خود رفته اند، در ساختن شش مدل تمایل به طریقه های سفر غیر شخصی استفاده شده است. شناسایی سیاست های موثر در انتخاب طریقه های سفر غیر شخصی، نشان می دهد که سیاست های جذبی عمدتا بر انتخاب طریقه های همگانی و سیاست های دفعی بر انتخاب گزینه های شبه همگانی موثرند. نتایج نشان می دهد که سیاست های مدیریت تقاضای حمل و نقل در انتخاب طریقه های جایگزین تاثیرات متفاوتی دارند و اگر چه سهمی حدود 14 درصد بر انتخاب گزینه همگانی با دسترسی پیاده و هفت درصد در انتخاب طریقه تاکسی دارند، برای سایر طریقه های مورد مطالعه تاثیری بیش از دو درصد ندارند.