علی رغم تاثیر رویکردهای نظری تبیین کننده مفهوم تامین اجتماعی بر نظام تامین اجتماعی، در ایران این مفهوم شان مستقلی در تحلیل های جامعه شناختی نداشته و تحلیل های نظری موجود به شکلی تقلیل گرا، آن را غالبا به عنوان یک مفهوم اقتصادی تلقی می کنند. بنابراین بررسی مبانی نظری این مفهوم، به مثابه حلقه مفقوده مطالعات تامین اجتماعی ضروری است تا ابعاد تاثیرگذار بر سیاست گذاری، چرایی و چگونگی سیاست های این حوزه آشکار شود. پس از بررسی و شرح نظریه های موجود به شیوه مروروی بر حسب موضوع، صورت بندی آنها براساس سه الگوی دولت رفاه، حکمرانی خوب و حکومت مندی ارایه شد که مرور آنها حاکی است تفاوت این الگوها حول دو موضوع تلقی از قدرت و هدف تامین اجتماعی شکل گرفته است. در رویکردهای دولت رفاه و حکمرانی مطلوب، قدرت به گونه ای ساختارگرایانه، غیرتاریخی و سلسله مراتبی فهم می شود که کارکرد اجرای برنامه های تامین اجتماعی را برعهده دارد، اما در رویکرد حکومت مندی، تامین اجتماعی به مثابه شیوه خاصی از اعمال قدرت و حکومت بر خود و شهروندان برای بهینه سازی استانداردهای زندگی فهم می شود. این ارزیابی نقادانه بر این دلالت دارد که رویکردهایی که تامین اجتماعی را به مثابه متن و گفتمان درنظر گرفته و از منظری تاریخی و گفتمانی، پرده از ارزش ها، پیش فرض ها و ابعاد ایدیولوژیکی و عقلانیت سیاسی آن برمی دارند، قدرت تبیین کنندگی بیشتری دارند.