دانشور پزشکی
سال:1380 | دوره:8 | شماره:35 |تعداد مقالات:15

این پژوهش، مطالعه ای نیمه تجربی است که به منظور "اندازه گیری تاثیر آموزش به روش بحث گروهی بر میزان مصرف سیگار دانش آموزان پسر دبیرستان های شهر رفسنجان" صورت گرفته است.در این پژوهش 70 نفر دانش آموز پایه اول تا سوم متوسطه به صورت تصادفی و هدفدار در طی دو ماه در یکی از دو گروه آزمون و شاهد قرا رگرفتند دو گروه به لحاظ متغیرهای مورد نظر یکسان بود و آزمون آماری اختلاف معناداری را در مورد آن ها نشان نداد قبل از مداخله، پرسشنامه سنجش میزان آگاهی، نگرش و عملکرد و میزان مصرف سیگار در اختیار دو گروه قرار گرفت و همزمان نمونه خون برای تعیین میزان هموگلوبین، هماتوکریت و تعداد گلبول قرمز خون از دو گروه تهیه شد. سپس مداخله به مدت دو ماه بر روی گروه آزمون به انجام رسید و پس از آن مجددا پرسشنامه در اختیار دو گروه قرار داده شد و از دو گروه، نمونه خون به منظور تعیین فاکتورهای مذکور گرفته شد. سپس اطلاعات قبل و بعد در دو گروه جمع آوری و مورد مقایسه قرار گرفت.آزمون های آماری با P<0.05 اختلاف معناداری را بین میزان مصرف سیگار، میزان آگاهی، نگرش و عملکرد و میزان فاکتورهای خونی ذکر شده قبل و بعد از آموزش به روش بحث گروهی، در گروه آزمون به تنهایی و بعد از مداخله در گروه های آزمون و شاهد نشان داد.نتایج این مطالعه نشان داد که برنامه آموزش به روش بحث گروهی بر میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان نسبت به سیگار و میزان مصرف سیگار و میزان فاکتورهای خونی مذکور تاثیر داشته است. بدین ترتیب، فرضیه های پژوهش مورد تائید قرا رگرفت. با توجه به نتایج فوق پیشنهاد می شود با هدف کاستن از میزان مصرف سیگار، از برنامه آموزش به روش بحث گروهی که در این پژوهش طراحی شده استفاده گردد.

وضع حمل معمولا به صورت زایمان طبیعی و برحسب نیاز به طریقه سزارین یا با استفاده از فوسپس و اکیوم انجام می شود. انجام گرفتن زایمان با روش های غیر طبیعی گرچه غالبا جان مادر و نوزاد را انجات می دهد، لکن خالی از خطر نیست. علی رغم کوشش های فراوان برای کاهش مرگ و میز و صدمات ناشی از سزارین، فورسپس یا واکیوم هنوز عوارض استفاده از این طریق نسبت به زایمان طبیعی افزایش چشمگیر دارد. بر طبق مطالعات انجام شده میزان مرگ و میز به دنبال سزارین نسبت به زایمان طبیعی 4-3 برابر است.از آنجا که سزارین واستفاده از فورسیس یا واکیوم بعضا بدون نیاز واقعی مورد استفاده قرار گرفته، تحقیقی در خصوص شیوع و علل سزارین، فورسپس یا واکیوم و عوامل دموگرافیک مؤثر بر آنان در سطح شهر تهران به روش قطعی زمانی (Cross-sectional) انجام شد مطالعه حاضر به مدت 15 شبانه روز به صورت همزمان در کلیه بیمارستان های شهر تهران- اعم از دولتی خصوصی، خیریه و نظامی - بر روی 6394 زایمان مورد به مورد صورت گرفته است.در این مطالعه، شیوع زایمان طبیعی 70.8 درصد، سزارین 25.7 درصد و استفاده از فورسپس یا واکیوم 3.6 درصد به دست آمد و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل به روش آزمون استقلال با ملاک X2 ارتباط معناداری بین نوع زایمان با شغل، محل زندگی، سن ، قومیت و تحصیلات مادر و نوع بیمارستان نشان داد (P<0.0001).شایع ترین علل انجام سزارین به ترتیب سزارین تکراری، عدم تطابق سر جنین با لگن مادر، عدم پیشرفت زایمانی، زجر جنین، زایمان انتخابی، نمایش غیر طبیعی جنین و خونریزی مادر به دست آمد.شایع ترین علل استفاده از فورسپس یا واکیوم به ترتیب طولانی شدن مرحله دوم زایمان انتخابی- عدم همکاری مادر و زجر جنین به دست آمد. شیوع سزارین، استفاده از فورسپس یا واکیوم و سزارین انتخابی در بیمارستان های خصوصی نسبت به سایر بیمارستان های شهر تهران افزایش چشمگیری را نشان می دهد. با نظر به این که میزان مرگ و میز و عوارض زایمان ناشی از سزارین و استفاده از فورسپس یا واکیوم بیش تر است و از طرفی هزینه زایمان سزارین نسبت به زایمان طبیعی فوق العاده زیادتر است، لذا بررسی و نظارت و کنترل بیش تر وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی بر بیمارستان های خصوصی شهر تهران ضرورت دارد.

در این تحقیق 16 قلاده سگ سالم از نژاد بومی ایران با متوسط وزن 5/18 کیلوگرم و متوسط سن 2 سال از هر دو جنس انتخاب و به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. قبل از شروع آزمایش، نمونه های خون برای انجام یافتن تست های آزمایشگاهی جمع آوری گردید. سپس به هر سگ گروه شاهد، یک میلی لیتر سرم فیزیولوژی و به سگ های گروه 2، 3، 4 به ترتیب 0.1، 0.05 و 0.01 میلی گرم پودر خشک سم عقرب برای هر کیلوگرم وزن بدن در یکی میلی لیتر سرم فیزیولوژی حل شد و به طریقه داخل پوستی در ناحیه شکم یا ناحیه پشتی ران سگ ها تزریق گردید. در 5، 15، 30، 60 و 90 دقیقه و 2، 3، 6 و 24 ساعت پس از تزریق سم، خونگیری به عمل آمد و فاکتورگهای گلوکز، BUN,AST,ALT,ALP,CK,LDH,BUN/Creatinin,Creatinin اندازه گیری شد و نتایج به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که میزان گلوکز، LDH CK,ALP,ALT,AST پس از تزریق سم افزایش معنادار داشته است (P<0.05) که احتمالا ناشی از بروز تغییرات استحاله ای و تخریب سلول های کبدی، انسداد مجاری صفراوی، وقوع انفارکتوس قلبی و ریوی و التهاب پانکراس در اثر سم عقرب بوده است و این نتیجه، احتمال وجود فاکتور یا فاکتورهای هپاتوتوکسیک و کاردیوتوکسیک را در سم عقرب ادنتوبوتوس تقویت می کند.

در حال حاضر، تنها روش موجود برای غربالگری سرطان پستان، ماموگرافی است علاوه بر محدودیت های تشخیصی ماموگرافی، چون این روش با تابش پرتوهای یونساز همراه است امکان دارد باعث افزایش خطر ابتلا به سرطان در افراد مستعد گردد. تغییرات ساختمانی کروموزوم ها منجر به فعال شدن انکوژن ها و غیر فعال شدن ژن های سرکوب کننده تومور می شود و از این رو، این تغییرات ساختمانی نقش مهمی در سرطان زای دارند. میزان آسیب های کروموزومی القا شده به وسیله پرتوهای یونساز، معیاری برای بررسی حساسیت پرتویی و استعداد ابتلا به سرطان محسوب می گردد. به منظور بررسی این حساسیت پرتویی، واکنش سیتوژنتیک لنفوسیت های 30 بیمار مبتلا به سرطان پستان- قبل از رادیو تراپی و شیمی درمانی - نسبت به تابش سه گری اشعه گاما با 30 فرد شاهد سالم مقایسه شد. برای انجام دادن پژوهش از آزمون میکرونوکلئی که روشی معتبر و سریع برای بررسی آثار سیتوژنتیک عوامل فیزیکی و شیمیایی است. استفاده شد. شش ساعت پس از تابش دهی به نمونه ها، لنفوسیت ها در مرحله سیتوکینز، از سیتوکلازین B استفاده شد و در ساعت 90، محصول برداری انجام شد. شمارش میکرونوکلئی در هزار لفنوسیت دو هسته ای نشان داد که متوسط تعداد میکرونوکلئی زمینه و تصحیح شده- پس از پرتودهی و کسر میکرونوکلئی زمینه - در بیماران بالاتر از گروه شاهد است (P<0.001) با در نظر گرفتن مقادیر بالاتر از "میانگین + دو انحراف معیار" در گروه شاهد، 33 درصد از بیماران و 3 درصد از گروه کنترل، حساسیت پرتویی بالایی از خود نشان داده اند. با توجه به این که تعداد کمی از بیماران دارای موتاسیون در ژن های پرنفوذ ATM و BRCA1/2 قرار دارند، ممکن است درصد بالایی از بیماران مبتلا به سرطان پستان، حامل ژن های کم نفوذی باشند که باعث افزایش استعداد ابتلا به سرطان پستان می گردد. در آینده می توان از روش های سیتوژنتیکی برای غربالگری افراد واجد خطر بالای ابتلا به سرطان پستان و محافظت پرتویی افراد حساس به اشعه استفاده کرد.

این پژوهش مطالعه ای مقطعی است که در آن شیوع بیماری پنوموکونیوزیس و بررسی میزان غلظت گرد و غبار و گرد ذغال در معادن پابدانا، همکار، سراپرده، باب نیزو و هجدک و رعایت اصول ایمنی در برابر این بیماری در کارگران شاغل در این معادن مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش 1000 نفر کارگر به روش تصادفی طبقه ای- براساس سابقه کار و محل کار- انتخاب گردیدند. برای تعیین ابتلا به پنوموکونیوزیس از پرونده پزشکی کارگران شاغل که رادیوگرافی قفسه سینه در آن موجود بود استفاده گردید. اساس تشخیص، سابقه تماس با گرد و غبار ذغال و تغییرات رادیوگرافیک ریه ها بود. تشخیص بیماری توسط پزشک متخصص داخلی و رادیولوژی صورت گرفت. در مورد رعایت اصول ایمنی با کارگران مورد نظر مصاحبه گردید. علاوه بر این، گرد و غبار ذعال معادن به مدت یک سال و هفته ای یک مرتبه با دستگاه تندالاسکوپ اندازه گیری و ثبت گردید و میانگین آن در طول یک سال برای هر معدن محاسبه شد. به نظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون مجذور کای و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد 21.8 درصد کارگران به بیماری پنوموکونیوزیس مبتلا هستند. 18.4 درصد از کارگران تهویه محل کار خود را ضعیف، 55 درصد متوسط و فقط 26.6 درصد عالی توصیف کردند. 75.6 درصد از کارگران تهیه محل کار خود را ضعیف، 55 درصد توسط و فقط 26.6 درصد عالی توصیف کردند. 75.6 درصد از کارگران همیشه از ماسک استفاده می کردند و تعویض فیلتر ماسک در 25.8 درصد کارگران هر 15 روز و 74.2 درصد موارد بیش از 15 روز صورت می گرفت. بین ابتلا به بیماری به استفاده از ماسک و زمان تعویض فیلتر رابطه معنادار مشاهده گردید (به ترتیب (P<0.01,P<0.05  به طوری که شیوع بیماری در کارگرانی که همیشه از ماسک استفاده و هر 15 روز فیلتر آن را تعویض می کردند کم تر بود. اندازه گیری گردوغبار معادن نشان داد که در معدن سراپرده کم ترین میزان گرد و غبار (17/1 (mg/m3 و در معدن همکار بیش ترین میزان گرد و غبار (69/6mg/m3 )وجود دارد. باتوجه به شیوه بالای بیماری در مقایسه با کارگران معادن ذغال سنگ بسیاری از کشورها، بالا بودن گرد و غبار معادن که چند برابر میزان استاندارد است و نیز عدم رعایت اصول ایمنی در محیط کار، کارگران این معادن به طور جدی در معرض خطر ابتلای زودرس به این بیماری اند. بنابراین باید هر چه بیش تر برای استاندارد کردن محیط کار و رعایت اصول ایمنی اقدامات لازم صورت گیرد.

پدیکولوزیس یکی از بیماری های شایع در تمام سنین و دارای انتشار جهانی است. این بیماری ارتباط نزدیکی با وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع دارد. رعایت نکات بهداشتی که تحت تاثیر موارد فوق است در انتشار بیماری نقش مهمی ایفا می کند. ابتلا به پدیکولوزیس سر، نتیجه آلودگی به شپش سر است. این مطالعه برای تعیین شیوع پدیکولوز سر در مهاجران افغانی ساکن در اردوگاه بردسیر کرمان به صورت مقطعی در پاییز سال 1377 انجام شد. تعداد 1680 نفر در قالب 200 خانوار مورد معاینه قرار گرفتند. افراد در دامنه سنی زیر 10 سال تا بالای 60 سال با میانگین 19.08 سال قرار داشتند. از این تعداد، 657 نفر(40 درصد) مذکر و 1023 نفر( 60 درصد) مونث بودند. براساس نتایج به دست آمده، میزان شیوع در این جمعیت 6/31 درصد بود که 8/39 درصد زن و 7/18 درصد مرد بودند. بیش ترین شیوع در سنین کم تر از 10 سال (53.2 درصد) دیده شد. بیش ترین مناطق گرفتاری در سر به ترتیب پشت گوش ها (38.8 درصد) و بعد پشت سر(29.1 درصد) بود. در این مطالعه، رابطه آماری معناداری بین ابتلا به بیماری و سطح تحصیلات، بعد خانوار، استفاده از شانه مشترک، و تعداد دفعات استحمام در ماه وجود داشت (P<0.05) بنابراین رعایت بهداشت فردی، آموزش دادن در مورد راه های آلودگی و پیشگیری از بیماری و فراهم کردن امکانات بهداشتی می تواند در کاهش ابتلا و شیوع نقش مهمی داشته باشد.

تحقیق حاضر به منظور بررسی القای استخوان سازی و جریان ترمیم ضایعات استخوانی در استخوان های پهن با استفاده از اکتاکلسیم فسفات طراحی گردید. در این تحقیق از 40 سر موش صحرایی نر جوان (6-5 هفته ای ) از نژاد Sprague Dawley استفاده شد. اکتاکلسیم فسفات مورد استفاده طبق روش Legerous تهیه گردید. سپس ضایعه ای به قطر 5 میلی متر بر روی استخوان پاریتال ایجاد و 5 میلی گرم اکتاکلسیم فسفات در محل ضایعه کشت داده شد. برای بررسی جریان ترمیم در روزهای 5، 7، 14 و 21 حیوان های کشته شدند و نمونه های لازم برداشت گردید. پس از آماده سازی، از نمونه های به دست آمده مقاطع بافتی به ضخامت 5 میکرون تهیه گردید. نمونه ها با H&E رنگ آمیزی و با میکروسکوپ نوری مورد مطالعه قرار گرفتند.در روز پنجم، سلول های آماسی در اطراف اکتاکلسیم فسفات مشاهده شد. استخوان سازی در روز هفتم پس از عمل از حاشیه ضایعه آغاز گردید. در روز چهاردهم و بعد از آن، علاوه بر گسترش استخوان سازی از حاشیه ضایعه به سمت مرکز، جزایری از استخوان های جدید به صورت ناحیه ای در اطراف اکتاکلسیم فسفات قابل مشاهده بود. در پایان روز بیست و یکم، قسمت اعظم قطعات اکتا کلسیم فسفات جذب شده و ترابکلول های استخوانی همراه به حفرات و بافت مغز استخوان ایجاد گردیده بود؛ در صورتی که در نمونه های کنترل، استخوان سازی ضعیفی فقط در مجاورت استخوان میزان مشاهده می شود. با توجه به یافته ها اکتاکلسیم فسفات باعث تحریک فعالیت استخوان سازی و افزایش بافت استخوانی جدید در ناحیه ضایعه دیده استخوان پاریتال در حیوان موش صحرایی می گردد. از این رو به نظر می رسد این ماده می تواند برای ترمیم نقائص استخوانی مورد استفاده واقع شد.

در یک مطالعه توصیفی، میزان آگاهی 206 نفر از مبتلایان به Ischemic Heart Disease) IHD )بستری در پنج بیمارستان دانشگاهی شهر تهران از ریسک فاکتورهای ایجاد بیماری با انجام دادن مصاحبه مورد سنجش قرار گرفت. در این مطالعه میانگین سنی بیماران 53 سال، میانگین مدت بیماری 9/4 سال، میانگین تعداد دفعات بستری 7/2 بار و میانگین تعداد روزهای بستری اخیر بیماران 1/5 روز بود.65 درصد بیماران از علت بستری اخیر خود اطلاع صحیحی نداشتند؛ 159 نفر از آن ها علت اصلی بیماری خود را فشارهای عصبی و استرس می دانستند و 63 نفر عامل استرس را تنها علت ایجاد بیماری خود ذکر می کردند.در این مطالعه، میانگین آگاهی بیماران از ریسک فاکتور دخانیات 95 درصد یعنی در حد قابل قبول، میانگین آگاهی از ریسک فاکتور عدم تحرک بدنی و ورزش نکردن 70 درصد یعنی در حد نسبتا قابل قبول، میانگین آگاهی از ریسک فاکتورهای فامیکی 54 درصد، فشار خون بالا 44 درصد، چربی خون بالا 40 درصد و قند وزن بالا 35 درصد، یعنی در حد کم و غیر قابل قبول بود. میانگین میزان آگاهی کلی از مجموع ریسک فاکتورهای بیماری 64 درصد بود که این میزان آگاهی برای مبتلایان به بیماری، کم و غیر قابل قبول ارزیابی شد.

در مطالعات اپیدمیولوژیک وضعیت سلامتی افراد اغلب توسط یک مقیاس رتبه ای اندازه گیری می شود؛ اما هنگام تحلیل، داده ها معمولا دو مقداری و سپس تحلیل می گردند. در این مطالعه، مدل بخت های متناسب برای تعیین عوامل خطر بیماری های قلبی در ساکنان میانسال 35 تا 65 ساله شهر تهران به کار رفته است. این مدل به دلیل استفاده از خاصیت رتبه ای متغیر پاسخ امکان استفاده از حداکثر اطلاع متغیرها را فراهم می کند. مدل بخت های متناسب آنژین و MI را به صورت دو گروه جدا از هم ولی در کنار یکدیگر در یک مدل بررسی می کند. برای وضعیت بیماری قلبی سه درجه: سالم، آنژین صدری و سابقه انفارکتوس در نظر گرفته شد. به هر گروه بیماری قلبی سه درجه: سالم، آنژین صدری و سابقه انفاراکتوس در نظر گرفته شد، به هر گروه جنسی، مدل جداگانه ای برازش داده شد؛ زیرا با توجه به مطالعات انجام شده بعضی از عوامل خطر در مردان و زنان به طور متفاوت عمل می کنند. برای مردان بیکار بودن، پیاده روی اندک روزانه، داشتن دیابت و بالا بودن سن از جمله عوامل خطر بیماری تعیین شدند. در زنان نیز سطح تحصیلات پایین، شاخص توده بدنی بالا، بالا بودن فشار خون و اسیدهای چرب اشباع شده به عنوان عامل خطر تشخیص داده شدند. در هر گروه مناسب بودن مدل بخت های متناسب بررسی و مورد تایید قرار گرفت.

پرتوسیس یا سیاه سرفه، یک عفونت حاد تنفسی است که توسط بردتلا پرتوسیس ایجاد می شود. نوتروفیل ها با فاکوسیته کردن و کشتن میکروارگانیسم ها، مهم ترین مکانیسم دفاعی در سیستم تنفسی محسوب می شوند. در این تحقیق، موش های Balb/c با 15 میکروگرم پروتئین لایه خارجی OMP)، 5 )میکروگروم کمپلکس پروتئین لایه خارجی (OMC) و 108×12 بردتلا کشته شده (WCV)، در روزهای صفر و 15 همراه با ادجوانت آلوم تزریق شدند. فعالیت نوتروفیل های صفاقی موش 3.0 و 60 روز بعد از ایمونیزاسیون نهایی با استفاده از روش کمی لومینسانس با واسطه لومینول مورد ارزیابی قرار گرفت. از فوربول میرستات استات به عنوان محرک مثبت استفاده شد. ماکروفاژهای صفاتی موش های ایمونیزه شده، قبل و بعد از ایمونیزاسیون، آسپیرده شدند. سپس با پروتئین و کمپلکس پروتئین لایه خارجی، باکتری کشته شده و فوربول میرستات استات تیمار و همراه با لومینول، پاسخ های کمی لومینسانس در فاصله 30 دقیقه در دستگاه لومیناتور خوانده شدند. نتایج به دست آمده نشان می دهند که پاسخ های کمی لومینسانس با واسطه لومینول، 30 و 60 روز بعد از ایمونیزاسیون نسبت به قبل به شدت افزایش یافته است. پاسخ های کمی لومینسانس در موش های ایمونیزه شده با باکتری کشته شده، نسبت به پروتئین و کمپلکس پروتئین لایه خارجی کاهش معناداری را نشان می دهند. لذا افزایش معنادار پاسخ های کمی لومینسانس پروتئین لایه خارجی نسبت به زمان، نقش اساسی این پروتئین را در تحریک فعالیت نوتروفیل های موش به اثبات می رساند. با توجه به ضرورت طراحی یک واکسن بی زیان و موثر در بردتلا پرتوسیس، نتایج به دست آمده موید این است که پروتئین لایه خارجی می تواند به عنوان یکی از اجزای واکسن آسلولار در آینده مورد ارزیابی و مطالعه بیش تر واقع شود.

زمینه: برنامه های تنظیم خانواده در جمهوری اسلامی ایران با محدویت منابع مواجهند. هدف این مطالعه به منظور مشخص کردن کاراترین روش های پیشگیری از بارداری بر حسب هزینه مصرفی به ازای سال -زوج تحت پوشش تطبیق شده ACYP یا (adjusted couple-years of protection) با در نظر گرفتن هزینه های پرسنلی، سرباری و کالا طی سال 1378 و با استفاده از اطلاعات به دست آمده از مرکز بهداشت شهدای والفجر شیراز مورد ارزیابی قرار گرفت. برای برای محاسبه ACYP از ضرایب تبدیل ویژه منطقه مورد مطالعه استفاده گردید. نتایج: طی دوره 12 ماهه مطالعه، بیش از 47800 سال - زوج تحت پوشش توسط روش های پیشگیری حاصل گردید که بیش ترین و کم ترین ارقام به دست آمده به ترتیب مربوط به آی یو دی و کاشتنی می شد. در مجموع کاندوم بیش ترین ارقام به دست آمده به ترتیب مربوط به آی یو دی و کاشتنی می شد. در مجموع کاندوم بیش ترین هزینه را در بر داشت و وازکتومی هزینه اثر بخش ترین روش (18204 ریال به ازای هر داد (ACYP را به علت کم بودن حجم توزیع، نشان داد. مطلوب ترین نسبت هزینه اثر بخشی افزایشی به وازکتومی مربوط می شود. نتیجه گیری: با توجه به عدم استفاده بهینه از منابع و پوشش پایین روش های طولانی مدت، تغییری اساسی در الگوی مصرف روش های تنظیم خانواده پیشنهاد می گردد تا مشتریان به سمت استفاده از روش های طولانی مدت مانند وازکتومی و کاشتنی سوق داده شوند.

این مطالعه با هدف تعیین میزان تاثیر آموزش بهداشت بر KAP آرایشگرهای مرد شهر اربیل در خصوص پیشگیری از بیماری هپاتیت "ب" انتخاب و اجرا گردید. در این مطالعه که یک مطالعه نیمه تجربی مداخله ای شاهد دار بود از میان 400 آرایشگر مرد تحت پوشش مرکز بهداشت شهرستان اردبیل 90 نفر به طور تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه 45 نفری) شاهد و آزمون) قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه چهار قسمتی (سوالات زمینه ای و سوالات مربوط به آگاهی ، نگرش و عملکرد راجع به هپاتیت "ب" بود که به کمک آن، داده های مورد نیاز در طی دو آزمون اولیه و ثانویه به دست آمد. روش آموزشی شامل سخنرانی همراه با پرسش و پاسخ در مرکز بهداشت شهرستان اردبیل، آموزش چهره به چهره در محل کار آنان و نیز ارائه یک خودآموز آموزشی 12 صفحه ای بود که در مدت 4 هفته ارائه گردید. آنگاه 2 ماه پس از آموزش، آزمون ثانویه اجرا شد. برای کنترل عملکرد افراد مورد پژوهش از یک چک لیست به مدت سه ماه استفاده گردید. یافته های این پژوهش نشان داد که اختلاف بین میانگین نمرات آگاهی و نگرش گروه آزمون راجع به هپاتیت "ب" در دو آزمون قبل و بعد از آموزش با P=0.001 و عملکرد آنان با P=0.01 معنادار است. همچنین بررسی نشان داد که برنامه طراحی شده برای آموزش آنان مؤثر بوده: ولی در گروه شاهد، اختلاف میانگین نمرات آگاهی، نگرش و عملکرد معنادار نبوده است (P>0.05) به علاوه مشخص شد که از بین متغیرهای زمینه ای فقط بین سطح سواد و KAP آرایشگرها در قبل از آموزش در گروه شاهد و مورد اختلاف معناداری وجود دارد.