این مطالعه به منظور مقایسه راهبردهای یادگیری در دانش آموزان «موفق» و«ناموفق» در سال 1378 انجام گردیده است . جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم مقطع متوسطه شهر تهران می باشد . که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 650 دانش آموز برحسب عملکرد تحصیلی (موفق و ناموفق) انتخاب گردید. در این پژوهش علاوه بر بررسی عملکرد تحصیلی ، از پرسشنامه راهبردهای یادگیری استفاده به عمل آمد .داده های بدست آمده با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل تمایز مورد بررسی قرار گرفت . نتایج بدست آمده نشان داد که بین دانش آموزان موفق و ناموفق از لحاظ میزان استفاده از راهبردهای بسط دهی و نظارت بر درک مطلب تفاوت معنادار (P<0.01) وجود دارد. به علاوه از لحاظ رشته تحصیلی در گروههای ریاضی – فیزیک و علوم انسانی تفاوت معناداری (P<0.01) در راهبردهای بسط دهی و نظارت بر درک مطلب ودر گروههای ریاضی – فیزیک و علوم انسانی تفاوت معنادار (P<0.05) در راهبرد های سازماندهی و نظارت بر درک مطلب بین دانش آموزان موفق و ناموفق وجود دارد . افزون بر آن نتایج تحلیل تمایز نشان داد که در گروه ریاضی – فیزیک ، راهبرد بسط دهی ،در گروه علوم تجربی راهبرد نظارت بر درک مطلب و در گروه علوم انسانی راهبرد بسط دهی بیشترین سهم را در رابطه با موفقیت تحصیلی داشته اند.