پس از آنکه میرا (1980) مسئله فراگیری واژگان زبان دوم را مسئله ای فراموش شده نامید، در دهه 1990 علاقه به تدریس و تحقیق در مورد واژگان افزایش یافت. مایکل لوئیس 1997 ، 1993) روشی را برای آموزش زبان ابداع نمود (Lexical Approach) که واژگان را در جایگاه نخست فراگیری زبان قرار داد. بعدها لوئیس (2000) بر روی یکی از ویژگیهای کلیدی واژگان یعنی همنشینی واژگان تاکید گذارد. پیترنیومارک (1988) هم نشینی را به صورت دو یا چند واژه که بصورت طبیعی و خوشایند با هم بکار می روند تعریف می کند مثلا Pay a visit. این خصوصیت همنشینی در بسیاری از زبانها از جمله انگلیسی وجود دارد. عدم آگاهی فراگیران از این خصوصیت باعث بروز مشکلاتی می شود. مثلا ممکن است فراگیران بدانند که واژه های bellow,shout, scream, yell, holler, roar همگی معنی تقریبا یکسان دارند ولی ندانند چگونه و کجا باید از هر یک از این واژه ها استفاده کنند. در مورد مثال یاد شده، انگلیسی زبان ها برای توصیف صدای شیر (lion) فقط از واژه roar استفاده می کنند و یا اینکه در زبان فارسی برای واژه های شیر، کره، و تخم مرغ صفت فاسد بکار می رود: شیر فاسد، کره فاسد، تخم مرغ فاسد در حالیکه در زبان انگلیسی برای milk صفت soue، برای butter صفت rancid و برای egg صفت addled بکار می رود. عدم آگاهی از این خصوصیت باعث می شود که فراگیران حتی در سطوح پیشرفته ترکیبات نادرستی مانند rancid milk بکار برند. هدف پژوهش کنونی بررسی مشکلات فراگیران انگلیسی سطوح پیشرفته در ایران در تشخیص و کاربرد واژه های همنشینی انگلیسی بود. به این منظور در مرحله نخست پژوهش بیش از 2400 صفحه از تولیدات زبانی 27 نفر از فراگیران مورد نظر مورد مطالعه قرار گرفت. و خطاهای مربوط به همنشینی واژگان استخراج گردید. در مرحله دوم، شش تمرین تولیدی زبانی (cued production taskd) ساخته و به 64 نفر داده شد. بررسی نتایج نشان داد که فراگیران زبان انگلیسی در ایران حتی در سطوح پیشرفته هم در استفاده از همنشینی واژگان مشکلات جدی دارند. نتایج این تحقیق می تواند کاربردهای نظری و عملی برای مولفان و معلمان و مترجمان داشته باشد.