برنامه درسی یک نهاد است و از قضا ممکن است به دلیل همین نهاد بودن و حاکمیت الگوهای رفتاری خاص و عادات تثبیت شده در آن، دچار عارضه فراموشی شویم. فهم نهادی از برنامه درسی به دلیل نهادی شدن برنامه درسی و عمل برنامه ریزی درسی خواه ناخواه با ماست؛ اما، لازم است فراموش نکنیم، همین فهم نهادی از برنامه درسی، بر اساس جهت گیری ها و تاکیدهای ما دستخوش تغییر و تحول می گردد. عملیات گرایی در شکل لجام گسیخته خود، صرفا یک جلوه از رویارویی با نهادی چون برنامه درسی و البته جلوه غالب آن است. ما به سامان و انگاره ای بدیل نیاز داریم، تا بتوانیم خود را از عوارض عملیات گرایی افراطی در مواجهه با نهاد برنامه درسی در همه سطوح و البته در سطح ملی رها سازیم. هدف مشخص ما در این مقاله، آگاهی یافتن از تحول فهم نهادی برنامه درسی از «عملیاتی» به «عملی» و اصلاح فهم خود با توجه به امکانات بی بدیل دیدگاه عملی است. باید تاکید کنیم، هر دو گرایش مورد مطالعه ما با اتخاذ رویکرد عملی به برنامه درسی شکل گرفته است. اما عملی بودن در یکی به «عملیات گرایی» و در دیگری به «عملی» انجامیده است. در واقع، مساله اصلی تعیین ویژگی ها و آزمودن قابلیت های مغفول و نااندیشیده دیدگاه عملی شواب و رویکرد عملی به برنامه درسی است. به این منظور، نخست به نحوه شکل گیری دو رویکرد «عملیات گرایی» و «عملی» در مطالعات برنامه درسی می پردازیم، سپس امکان تحول فهم خود از برنامه درسی را بر اساس امکانات نظریه عملی، به ویژه «عمل تاملی» مورد آزمون قرار خواهیم داد.