علوم کشاورزی
سال:1385 | دوره:12 | شماره:3 |تعداد مقالات:26

کاهش هزینه ها در واحدهای تولیدی یکی از راه های افزایش بهره وری در این واحدها به حساب می آید. در واحدهای دامپروری، خوراک دام، بیشترین سهم از هزینه ها را به خود اختصاص داده است. برنامه ریزی خطی متعارف، یکی از روش های مناسبی است که می توان با استفاده از آن جیره دام را با حداقل هزینه تنظیم نمود. ولی از آن جایی که در تنظیم جیره دام در شرایط مختلف ممکن است، مدیر احتیاج به گزینه های مختلفی از جیره تنظیم شده داشته باشد، که این گزینه ها علاوه بر رفع احتیاجات غذایی و موثر بودن به اندازه جیره متعارف، دارای هزینه کمی نیز باشند، از این رو مدل (MGA) مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین از آنجایی که در تنظیم جیره علاوه بر هزینه ها بایستی به نیازهای فیزیکی دام نیز توجه شود و در واقع جیره تنظیمی باید از انعطاف لازم برخوردار باشد لذا برنامه ریزی خطی فازی، ابزار مناسبی برای تحقق این هدف به حساب می آید. بدین دلایل جیره مرغ گوشتی برای دوره پیش دان (0 تا 40 هفتگی) با استفاده از روش برنامه ریزی خطی متعارف تقریبا بهینه و فازی تنظیم گردید که مقایسه نتایج نشان می دهد که جیره تنظیمی به روش فازی علاوه بر انعطاف پذیری، هزینه جیره را نیز به اندازه 1.2 درصد نسبت به جیره اصلی کاهش می دهد. همچنین روش فازی، هزینه جیره را نسبت به جیره تقریبا بهینه (1)، (2) و (3)، 10 درصد و نسبت به جیره تقریبا بهینه (4)، 7.2 درصد کاهش می دهد. از این رو جیره تنظیمی به روش فازی مناسب تر از سایر روش ها می باشد.

از آنجایی که نقش آموزش و ترویج در پذیرش نوآوری ها منجمله بیمه محصولات کشاورزی انکارناپذیر است. این تحقیق نقش ترویج در پذیرش بیمه محصول سیب باغداران شهرستان دماوند را مورد مطالعه قرار داده است. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و به روش توصیفی، همبستگی و به شیوه میدانی و با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه صورت پذیرفته است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه 2118 نفر سیب کاران شهرستان دماوند تشکیل می دهد که 160 نفر از آنها به روش نمونه گیری تصادفی برای تکمیل پرسشنامه ها انتخاب گردیدند. حجم نمونه به وسیله فرمول کوکران با فاصله حدود اطمینان 0.1 و ضریب کرنباخ آلفا برابر 0.88 محاسبه گردید. نتایج بدست آمده از ضریب همبستگی بین دو متغیر نشان می دهد که بین متغیرهای سطح مواد، سابقه فعالیت باغداری، سطح زیر کشت، آگاهی از اهداف و فواید بیمه محصولات باغی، شرکت در کلاس های آموزشی- ترویجی، تعداد دفعات تماس با مروجان و کارشناسان بیمه با میزان پذیرش بیمه محصولات باغی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد ولی بین متغیر مستقل سن و میزان پذیرش بیمه محصولات باغی رابطه معکوس و معنی دار وجود دارد. همچنین بین متغیرهای مستقل میزان درآمد، بازدید از فعالیتهای صندوق بیمه، به کارگیری سیاست های بیمه ای توسط دولت، سخنرانی های ترویجی، فیلم های آموزشی ویدیویی، استفاده از نشریات و مجلات آموزشی- ترویجی و استفاده از کارگاه های آموزشی با میزان پذیرش بیمه محصولات باغی رابطه معنی داری وجود ندارد.

هدف از انجام این مطالعه بررسی نیازهای آموزشی کارشناسان بیمه محصولات کشاورزی در سراسر کشور بود. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و به روش توصیفی همبستگی انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارشناسان بیمه محصولات کشاورزی بود که در کلیه استانهای کشور مسوولیت بیمه محصولات کشاورزی را بر عهده داشتند. تعداد این افراد در ایران 126 نفر بود که در 29 استان فعالیت می کردند. برای تعیین روایی پرسشنامه از نقطه نظرات و پیشنهادات اساتید، کارشناسان تامین اجتماعی و دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی ترویج و آموزش کشاورزی استفاده گردید. برای تعیین اعتبار پرسشنامه تعداد 15 نسخه از پرسشنامه ها در یک تحقیق مقدماتی تکمیل گردید و با استفاده از نرم افزار Spss و به روش کرونباخ آلفا مورد سنجش قرار گرفت که نتایج حاصله برای پرسشنامه مورد نظر 88 درصد محاسبه گردید. نتایج حاصل از ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد که از میان ویژگیهای فردی با درجه اطمینان 95 درصد بین سطح سواد، سابقه خدمت و درآمد ماهیانه در زمینه بیمه با متغیر نیازهای آموزشی رابطه منفی  و معنی داری وجود داشت. در حالی که بین میزان شرکت در کلاسهای آموزشی و ترویجی و میزان نیازهای آموزشی رابطه مثبت و معنی داری بدست آمد. همچنین بین سن و سابقه فعالیت های ترویجی با میزان نیازهای آموزشی رابطه معنی داری بدست نیامد. متغیر مستقل رشته های مختلف تحصیلی تاثیر مثبتی بر متغیر وابسته نیازهای آموزشی داشت. بین وضعیت تاهل و جنسیت کارشناسان صندوق بیمه با میزان نیازهای آموزشی آنها رابطه معنی داری بدست نیامد.

یکی از مهم ترین روش ها برای بهبود کیفی و کمی جنگل اجرای درست عملیات پرورشی جنگل است که تنک کردن نیز یکی از مراحل مهم این عملیات محسوب می شود در این مطالعه جهت بررسی میزان تغییرات جنگل در نتیجه اجرای عملیات تنک کردن، دو توده با شرایط یکسان در قطعه 28 سری 3 توشی در فاصله 5 کیلومتری جنگل یابی سیاهکل و 25 کیلومتری شهرستان لاهیجان که در یکی از عملیات تنک کردن صورت گرفته و در دیگری نشده (شاهد) انتخاب شدند. در هر، توده سی قطعه نمونه 4 آری برداشت گردید و پس از تجزیه و تحلیل و تعیین معادله و رسم نمودارهای مختلف ارزیابی بین دو توده صورت گرفت. با استفاده از آزمون تی- تست مشخص شد که دو توده از لحاظ متغیرهای قطر (2.94) سانتیمتر و ارتفاع درخت (1.69) متر و ارتفاع تاج (1.34) متر و حجم (0.067) متر مکعب با هم تفاوت معنی داری دارند علت بالاتر بودن میزان رشد قطری (%18.22)، ارتفاع (%14.97)، ارتفاع تاجی (%44.22)، حجمی (%40.36) به علت ورود نور بیشتر به جنگل و فضادهی بهتر و همین طور بهبود کیفی جنگل است. پایین تر بودن ضریب کاهش قطری در توده تنک شده نیز اثرات تنک کردن را در استوانه ای تر و سیلندر یک تر شدن درختان نشان می دهد. مطالعات کیفی نیز نشان داد که درختان در توده تنک شده از درجه کیفی بالاتری برخوردارند با بررسی روی سلامت توده مشخص شد که میزان درختان خشک سرپا و باد افتاده در توده تنک شده به ترتیب برابر6.5  و 4.5 درصد و در توده تنک نشده برابر 8.5 و 6.2 درصد است.

هدف از این تحقیق ارزیابی تنوع گونه های درختی بر حسب طبقات قطری مختلف در رویشگاههای کرکف جنگلهای شفارود گیلان بود به این منظور قطعات نمونه ای لوزی شکل به مساحت نیم هکتار براساس وجود کرکف (34 پلات) در جنگل مورد مطالعه بصورت انتخابی پیاده شد. در داخل هر قطعه نمونه ابتدا مشخصات آن یعنی شیب، جهت، ارتفاع از سطح دریا و سپس قطر تمام درختان از 10 سانتی متر به بالا اندازه گیری شد. همچنین نوع گونه های درختی شناسایی و یادداشت گردید. برای برآورد تنوع گونه های درختی شاخص های تنوع شانون- وینر و سیمپسون استفاده شد. و همچنین شاخص های یکنواختی و غنا بدست آمدند. تنوع در چهار کلاسه قطری برابر سینه (30-10، 50-35، 80-55، 120-85 سانتی متر) محاسبه گردید. شاخص تنوع شانون- وینر و N1 مک آرتور در کلاسه قطری 50-35 سانتی متر بیشترین مقدار را داشتند، در حالیکه شاخص سیمپسون و N2 هیل در کلاسه قطری 30-10 سانتی متر بیشترین مقدار را نشان دادند، اما هر دو شاخص شانون- وینر و سیمپسون در کلاسه قطری 120-85 سانتی متر کمترین مقدار را داشتند. با افزایش طبقات قطری تنوع گونه های درختی ابتدا افزایش و سپس کاهش می یابد.

شپشک خونی نارون Gossyparia Squria (Modee r) یکی از آفات مهم درختان نارون در اصفهان می باشد. زیست شناسی و رفتار تولید مثلی این آفت با نمونه برداری هر هفته دو بار طی یک سال از درختان نارون اوجا (Ulmus Carpinifolia Gled) و نارون چتری (Ulmus Carpinifolia var umbraculifera Reha.) فضای سبز شهر اصفهان و نیز استقرار این شپشک روی نهال های گلدانی نارون بررسی شد. طول دوره جنینی و فاصله بین تخم گذاری تا خروج پوره ها با تشریح ماده ها مشخص گردید. با استقرار ماده های باکره روی نهال های نارون امکان تولید مثل بکرزایی آن مطالعه گردید. نتایج نشان داد که این حشره در اصفهان دارای یک نسل در سال و دو سن پورگی است و بصورت پوره سن دوم زمستان گذرانی می کند. طول دوره پورگی سن اول و دو به ترتیب حدود شش هفته و شش ماه است. در پایان زمستان گذرانی ابتدا پوره های سن دوم نر در اواسط بهمن ماه فعال شده و سپس پوره های سن دوم ماده ظاهر می گردند. پوره های سن دوم نر پس از تنیدن پیله داخل آن دوبار پوست اندازی کرده و به پیش شفیره و نهایتا به نر بالغ تبدیل می شوند. پوره سن دوم ماده پس از یکبار پوست اندازی بالغ شده و پس از جفتگیری بدن آن بصورت کیسه تخم در می آید. تخم ها در مدت کوتاهی باز شده و پوره های سن اول از آن خارج و در سطح درخت پراکنده می شوند. تولید مثل بکرزایی اختیاری نیز در این حشره مشاهده شد.

سرباره فولادسازی (کنورتور LD) یکی از فرآورده جنبی صنایع آهن و فولاد می باشد که به مقدار زیاد در اصفهان تولید می شود. سرباره به کار رفته به ترتیب حاوی 52.8 و 2.2 درصد CaO و MgO می باشد. برای بررسی امکان استفاده از سرباره LD به عنوان یک ماده آهکی بهساز، آزمایشی با استفاده از دو خاک منطقه گیلان انجام گرفت. مطالعه شامل دو فاز بود که فاز اول یک آزمایش انکوباسیون و فاز دوم یک مطالعه گلخانه ای بود. نمونه های خاک از عمق 30-0 سانتیمتری سطح مزارع برنج و باغ چای گرفته شدند. تیمارها در فاز اول شامل 0، 0.5، 1، 2، 4، 8 و 16 درصد سرباره کنورتور در هر کیلوگرم خاک بود. رطوبت خاک ها در ظرفیت مزرعه ای برای مدت دو ماه ثابت نگهداشته شد، و در زمان های 1، 10، 30 و 60 روز از نمونه ها، نمونه های فرعی جهت بررسی تغییرات pH، EC و غلظت K, P, Mn, Fe قابل استخراج با AB-DTPA گرفته شد. در مرحله بعد با توجه به نتایج حاصل از آزمایش انکوباسیون، تیمارهای آزمایش گلخانه ای تعیین و اعمال گردیدند. در آزمایش گلدانی از ذرت رقم 647 به عنوان گیاه شاهد استفاده گردید. بعد از برداشت گیاه پس از 50 روز در نمونه ها وزن خشک و مقدار جذب فسفر، پتاسیم، آهن و منگنز تعیین شد. نتایج نشان داد pH خاک با افزایش نسبت سرباره به کار رفته افزایش یافت. سرباره مقدار P و Mn قابل استخراج با AB-DTPA را متناسب با مقدار به کار رفته افزایش داد. تاثیر سرباره بر مقدار Fe بسته به pH خاک مقدار آهن دوباره افزایش یافت. سرباره، پتاسیم قابل استخراج با AB-DTPA را به ویژه در خاک باغ چای که شدیدا اسیدی بود، کاهش داد. نتایج آزمایش گلدانی نشان داد که وزن خشک گیاه با مصرف مقادیر 0.5، 1 و 2 درصد سرباره افزایش یافت. کاربرد سرباره سبب افزایش جذب فسفر به ویژه در خاک مزرعه برنج افزایش یافت. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد سرباره کنورتور برای اصلاح خاکهای اسیدی مناسب باشد. پیشنهاد می شود که اثرات سرباره کنورتور LD در شرایط مزرعه بررسی شود.

عملکرد گیاه و مصرف آب تحت تاثیر کود و آبیاری می باشد. بنابراین مصرف بهینه کود نه تنها باعث افزایش کارایی مصرف کود می شود، بلکه کارآیی مصرف آب را نیز افزایش می دهد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر کود- آبیاری بر عملکرد و کارآیی مصرف آب در زراعت ذرت به روش آبیاری قطره ای- خطی بود. این آزمایش در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با دو فاکتور مقدار آب آبیاری در چهار سطح، و مقدار کود شیمیایی در پنج سطح، در سه تکرار انجام گردید. برای این آزمایش، سیستم آبیاری قطره ای- خطی طراحی و اجرا گردید. برای تعیین تیمارهای آبیاری از تخلیه رطوبتی خاک استفاده گردید، و با توجه به دور معمول آبیاری منطقه (7 روز) و درصد تخلیه مجاز (50 درصد) نیاز آبی گیاه به عنوان تیمار 100 درصد آبیاری در نظر گرفته شد و سایر تیمارهای آبیاری به عنوان درصدی از این مقدار منظور گردید. تیمارهای آبیاری شامل چهار سطح آبیاری (%120, %100, %80, %80 تیمار محاسبه شده) بود. تیمارهای کودی شامل پنج سطح کودی (شاهد، %120, %100, %80, %60 ترکیب کودی) بود. در روش کود- آبیاری، کودهای ازت و پتاسیم در 5 نوبت و با فواصل 14 روز و کودهای دارای آهن، روی، منگنز، مس و بر در 4 نوبت با فواصل 14 روز در طی فصل رشد ذرت مصرف گردید. نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد ماده خشک، عملکرد بیولوژیکی، عملکرد دانه، شاخص برداشت و کارآیی مصرف آب ذرت تحت تاثیر میزان آب آبیاری، مقدار کود مصرفی و اثر متقابل این دو عامل قرار دارد. اختلاف در عملکرد ماده خشک، عملکرد بیولوژیکی و عملکرد دانه بین تیمارهای آبیاری در سطح %5 معنی دار بود. در روش کود- آبیاری بیشترین عملکرد ماده خشک و بیشترین عملکرد بیولوژیکی در تیمار%120   آبیاری به دست آمد. لیکن اختلاف آن با تیمار %100 آبیاری در سطح %5 معنی دار نبود. از نظر میزان عملکرد دانه بیشترین عملکرد در تیمار %120 آبیاری به دست آمد که اختلاف آن با سایر تیمارهای آبیاری در سطح %5 معنی دار بود. همچنین اختلاف بین تیمارهای کودی از نظر عملکرد ماده خشک، عملکرد بیولوژیکی و عملکرد دانه در سطح %5 معنی دار بود. لیکن از نظر عملکرد ماده خشک تفاوت معنی داری در سطح %5 بین تیمارهای 80، 100، و %120 توصیه کودی و بین تیمارهای صفر (شاهد) و %60 توصیه کودی وجود نداشت. از نظر عملکرد بیولوژیکی، نیز بین تیمار 80 و %100 توصیه کودی تفاوت معنی داری در سطح %5 وجود نداشت. تفاوت بین تیمارهای کودی از نظر عملکرد دانه در سطح %5 معنی دار بوده است. کارآیی مصرف آب نیز تحت تاثیر مقدار آب آبیاری و مقدار مصرف کود و اثر متقابل بین این دو عامل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که کارآیی مصرف آب هم براساس عملکرد دانه، عملکرد ماده خشک و عملکرد بیولوژیکی بین تیمارهای مختلف آبیاری در سطح %5 معنی دار است. نتایج نشان داد که با افزایش عملکرد کارآیی مصرف آب در زراعت ذرت افزایش یافت. اثر مقدار کود مصرفی نیز بر کارآیی مصرف آب در سطح %5 معنی دار بود. نتایج نشان داد که با افزایش کود مصرفی کارآیی مصرف آب نیز افزایش یافت. اختلاف بین تیمارهای آبیاری از نظر شاخص برداشت در سطح 5% معنی دار بود. بین تیمارهای 80، 100 و 120 درصد تامین نیاز آبیاری تفاوت معنی دار در این شاخص دیده نشد. همچنین نتایج نشان داد که اختلاف بین تیمارهای کودی از نظر شاخص برداشت معنی دار بوده است.

استفاده بهینه از منابع آب به عنوان محور توسعه کشاورزی بایستی مورد توجه قرار گیرد، در این راستا گسترش سیستمهای آبیاری بارانی به لحاظ توانمندی زیاد در توزیع آب یا راندمان قابل توجه، راهکاری مطمئن برای استفاده بهینه از منابع آب است. با هدف توسعه کمی، کیفیت کار یا عملکرد این گونه طرحها نیز باید مورد توجه قرار گیرد. بررسی عملکرد هر سیستم آبیاری که مبتنی بر اندازه گیری های مزرعه ای طی ادوار عملیات (آبیاری) سیستم باشد را "ارزیابی" می نامند. طراحی و اجرای یک سیستم آبیاری ممکن است بنحو مطلوبی به انجام نرسیده باشد، بنابراین ارزیابی سیستم آبیاری بدان جهت ضروری است که برای مدیر مزرعه مشخص می گردد که آیا اجرای سیستم مناسب بوده و یا باید در تجهیزات سیستم آبیاری مزرعه تغییراتی ایجاد گردد. برای دستیابی به عوامل مرتبط با ارزیابی ابتدا ضروری است که اندازه گیری های مورد نیاز از قبیل ویژه گیهای اقلیمی، پارامترهای خاک، گیاه و سیستم آبیاری به انجام رسد. بمنظور تعیین راندمانهای آبیاری و محاسبه پارامترهای مرتبط با یکنواختی توزیع آب در مزرعه تعداد 12 طرح آبیاری تحت فشار در سطح استان خراسان مورد شناسایی و ارزیابی قرار گرفت. برای تعیین راندمان آبیاری از سه تعریف اساسی شامل: راندمان توانمندی کارکرد در ربع پایین (PELQ)، راندمان واقعی کارکرد در ربع پایین (AELQ) و راندمان کاربرد آب آبیاری (AE) استفاده شده است در نتیجه مشخص گردیده که حداقل مقدار PELQ در مزرعه شماره 1 برابر 45 درصد و حداکثر آن در مزرعه شماره 11 برابر با 67 درصد بوده است. علاوه بر راندمانهای آبیاری، ضرایب یکنواختی توزیع آب آبیاری (CU,DU) نیز مورد اندازه گیری قرار گرفت. کمترین میزان یکنواختی مربوط به مزرعه شماره 11 و حداکثر درجه یکنواختی آن مربوط به مزرعه شماره 6 و به ترتیب برابر با 53 و 75 درصد محاسبه گردید. بدلیل آنکه یکی از مهمترین دلایل پایین بودن میزان یکنواختی در سیستم، وزش باد در منطقه و عدم دقت در طراحی بوده است. بدین ترتیب بطور کلی نتایج نشان می دهد که در این قبیل سیستم های اجرا شده، راندمان آبیاری حداکثر 67 درصد است که در مقایسه با راندمان مطلوب که در طراحی ها لحاظ می گردد (75 درصد) تفاوت زیادی دارد از این نظر بایستی در مراحل طراحی، اجرا و مدیریت بهره برداری موارد دقت بیشتری مبذول و ملاحظات خاصی مورد امعان نظر و اعمال قرار گیرد.

معادله پنمن مانتیث (PM) به عنوان یک روش استاندارد برای تعیین تبخیر و تعرق گیاه مرجع توصیه شده است، لیکن برای استفاده از این معادله ایستگاه های هواشناسی باید مجهز به وسایل اندازه گیری دمای هوا، سرعت باد، رطوبت نسبی و تابش سنج یا آفتاب نگار باشد. تجهیز چنین ایستگاه هایی برای مزارع کشاورزی گران تمام می شود. در این تحقیق، دو روش تعیین تبخیر و تعرق گیاه مرجع با داده های کم، برای منطقه گرم و خشک استان خوزستان مورد بررسی قرار گرفت. در روش اول (MPR)، معادله پنمن  مانتیث به صورتی حل شده که پارامترهای رطوبت هوا و تابش آفتاب با استفاده از دمای حداکثر و حداقل هوا به وسیله روابط تجربی تعیین می گردند، از این نظر داده های مورد نیاز این روش، محدود به اندازه گیری دمای هوا و سرعت باد می شود. دومین روش مورد بررسی این تحقیق، استفاده از معادله هارگریوس (HG) است. برای بررسی های فوق، معادله PM مبنا قرار گرفت. نتایج نشان داد، روش HG همبستگی کمی با مقادیر مبنا دارد، به طوری که ضریب تبیین و خطای استاندارد آن به ترتیب 0.88 و 1.1 میلیمتر در روز برآورد شده است. لیکن روش MPR همبستگی زیادی با معادله PM دارد. ضریب همبستگی و خطای استاندارد این روش به ترتیب 0.32, 0.97 میلیمتر در روز برای منطقه خوزستان می باشد. از این نظر روش MPR که داده های مورد نیاز آن دمای هوا و سرعت باد است برای منطقه خوزستان توصیه می شود.

این بررسی به منظور ارزیابی عادت رشد ژنوتیپ های گندم دوروم دیم موجود در آزمایش های مقایسه عملکرد ارقام و تعیین ارتباط بین برخی صفات زراعی و عادت رشد طی سه سال زراعی (1380-1377) بر روی 298 رقم و لاین مختلف گندم دوروم در سه ایستگاه تحقیقات کشاورزی مناطق سردسیر دیم (مراغه، حیدرلو و قاملو) اجرا شد. به منظور تعیین عادت رشد ارقام و لاین های آزمایشی از روش متداول در مراکز بین المللی تحقیقات غلات (کشت در اواخر بهار در شرایط مزرعه ای و ارزیابی از نظر طی مراحل مختلف رویشی) استفاده شد. جهت بررسی ارتباط بین صفات زراعی (تعداد روز از کاشت تا ظهور سنبله و رسیدن دانه، دوره پر شدن دانه، ارتفاع بوته، وزن هزاردانه و عملکرد دانه در واحد سطح) از میانگین این صفات در آزمایش های مقایسه عملکرد ایستگاه های مذکور استفاده شد. نتایج بررسی نشان داد که ژنوتیپ های با عادت رشد بهاره اکثریت ژرم پلاسم را به خود اختصاص داده و پس از آن ژنوتیپ های زمستانه و اختیاری قرار داشتند. در ایستگاه مراغه بین عادت رشد و تاریخ ظهور سنبله همبستگی منفی (r=-0.31) و بسیار معنی دار (0.01£P) وجود داشته و همبستگی بین عادت رشد و دوره پرشدن دانه مثبت و بسیار معنی دار بود (r=0.24). بین عملکرد دانه در واحد سطح، تعداد روز از کاشت تا ظهور سنبله و رسیدن، دوره پرشدن دانه و ارتفاع همبستگی مثبت و بسیار معنی دار (0.01£P) وجود داشت. در ایستگاه قاملو بین عادت رشد از یک طرف و دوره پرشدن دانه و عملکرد دانه در واحد سطح از طرف دیگر همبستگی منفی (به ترتیب برابر r=-0.35 و (r=-0.41 وجود داشت. همبستگی بین عملکرد دانه و ارتفاع بوته مثبت (r=0.39) و بسیار معنی دار بود (0.01£P). در ایستگاه حیدرلو بین عادت رشد و ارتفاع بوته همبستگی منفی (r=-0.36) و بین عملکرد دانه از یک طرف و تاریخ ظهور سنبله، رسیدن دانه و وزن هزاردانه از طرف دیگر همبستگی مثبت (به ترتیب برابر (r=0.56, r=0.79, r=0.78 وجود داشت که از نظر آماری بسیار معنی دار بود.

به منظور بررسی رقابت های درون و برون گونه ای گندم نان (Tajan, Triticum aestivum L) و علف قناری (phalaris minor) همچنین تحلیل دینامیک تداخل آن ها آزمایشی در سال زراعی 81-1380 در قائمشهر اجرا شد، زمین آزمایش شامل 45 کرت و در هر کرت تراکم طبیعی و کم و بیش متفاوتی از علف قناری در تراکم نسبتا ثابتی از گندم نان موجود بود، در طول فصل رشد، از هر کرت قطعه ای به ابعاد 60×50 سانتیمتر انتخاب و اندازه صفات؛ سطح برگ، وزن خشک و تراکم گیاهان نامبرده در آن، در شش دوره، در طول و در پایان فصل رشد، به تفکیک ثبت شد، برای برآورد تداخل از مدل لگاریتم طبیعی بیوماس تک بوته گندم استفاده شد، نتایج نشان داد که رقابت درون گونه ای در تمام فصل رشد نسبت به تداخل علف قناری (تحریک کنندگی بین گونه ای)، بیشتر بود، علف قناری در قسمت عمده ای از طول فصل رشد نقش تحریک کنندگی برای گندم داشت، ولی میزان آن در مقایسه با اثرات رقابت درون گونه ای ناچیز بوده است. در مراحل انتهایی رشد، نقش علف قناری در تداخل با گندم به صورت رقابت تفسیر شده و این موضوع با برتری اثر رقابت نسبی و شاخص سطح برگ بالاتر آن، منطبق است.

به منظور بررسی تاثیر گوسیپول موجود در کنجاله پنبه دانه بر فرآسنجه های خونی در قوچهای آتابای، آزمایشی با استفاده از 8 راس قوچ 2 ساله با متوسط وزن 58±6.09 کیلوگرم انجام گرفت. قوچها به طور تصادفی به دو گروه 4 راسی شاهد و تیمار تقسیم شدند. جیره های دارای انرژی و پروتیین خام یکسان برای دو گروه تیمار و شاهد به گونه ای تنظیم شدند که در گروه شاهد از 10 درصد کنجاله سویا و در گروه تیمار از 15 درصد کنجاله پنبه دانه (حاوی 850ppm گوسیپول آزاد) به عنوان منبع پروتیینی استفاده شد. برای اندازه گیری فرآسنجه های خونی شامل شکنندگی اسمزی گلبولهای قرمز خون و سطح پتاسیم پلاسمای خون به مدت 12 هفته متوالی، و برای اندازه گیری سطح تستوسترون پلاسمای خون و ارزیابی تعداد گلبولهای سفید و قرمز خون، غلظت هموگلولین گلبولهای قرمز خون و درصد هماتوکریت، در 3 نوبت از قوچ ها خونگیری شد. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این آزمایش براساس طرح آشیانه ای و بوسیله نرم افزار SAS انجام گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که از نظر فرآسنجه های خونی اندازه گیری شده بجز در مورد شکنندگی اسمزی گلبول قرمز خون (P<0.05)، تفاوت معنی داری بین گروههای تیمار و شاهد وجود نداشت (P>0.05). شکنندگی اسمزی گلبول های قرمز در گروه تیمار بیشتر از گروه شاهد بود (6.01 گرم در لیتر در برابر 4.97 گرم در لیتر). از آنجا که افزایش شکنندگی گلبولهای قرمز ناشی از مصرف گوسیپول پیش از سایر علایم فیزیولوژیکی مربوط به مسمومیت زایی گوسیپول اتفاق می افتد، بنابراین در تغذیه طولانی مدت قوچهای آتابای با سطوح نسبتا بالای گوسیپول می بایستی محدودیت ایجاد کرد.

دراین مطالعه از یک معادله خطی منفرد برای تخمین تابع تقاضای کاغذ روزنامه در ایران استفاده شده است. داده های مورد استفاده، سری های زمانی مصرف سرانه کاغذ روزنامه به عنوان متغیر وابسته و درآمد ملی سرانه با یک وقفه (تاخیر)، قیمت کاغذ چاپ و تحریر و قیمت واقعی کاغذ روزنامه به عنوان متغیرهای توضیحی در دوره زمانی 160 تا 1382 می باشند. شکل تابعی مدل مورد استفاده یک مدل رگرسیون خطی لگاریتم- لگاریتمی (Log-Log) است. بعد از تعیین و تصریح مدل، روش حداقل مربعات معمولی (OLS) برای تخمین ضرایب مدل به کار گرفته شد. در نهایت کشش درآمدی مدل در سطح 5 درصد معنی داری 1.82 و کشش قیمتی آن  -0.46تخمین زده شدند. هر دو کشش محاسبه شده از لحاظ آماری در سطح 5 درصد معنی دار هستند. همچنین ضریب عددی معنی دار قیمت کاغذ چاپ و تحریر نشان می دهد که به ازای یک درصد افزایش درقیمت آن، میزان مصرف سرانه کاغذ روزنامه به طور متوسط 0.33 درصد افزایش خواهد داشت. بوسیله این مدل میزان مصرف سرانه کاغذ روزنامه در ایران برای سال 1386، 2.65±1.15 کیلوگرم تخمین زده می شود.

این مطالعه با هدف بررسی خواص آناتومیک و شیمیایی ساقه گیاه روغنی کلزا انجام گرفته است. نمونه کلزای مورد استفاده رقم «اکاپی» می باشد که از مرکز اصلاح بذر کرج تهیه گردیده است. برای بررسی خواص آناتومیک و شیمیایی الیاف کلزا از استاندارد «تاپی» استفاده شد. متوسط طول، قطر، قطره حفره سلولی و ضخامت دیواره سلولی الیاف کلزا به ترتیب برابر 0.82 میلیمتر، 29.5، 16.9 و 6 میکرون تعیین شد. میزان سلولز 43 درصد، لیگنین 19.3، مواد استخراجی 6.5 و خاکستر 7.3 درصد اندازه گیری شد. میزان ضریب درهم رفتگی (لاغری)، ضریب انعطاف پذیری (نرمش) و میزان ضریب رانکل (مقاومت به پارگی) محاسبه شده در مورد کلزا به ترتیب 27.78 و 57.32 و 70.95 درصد بدست آمد. به طور کلی نتایج حاصله حاکی از آنست که با توجه به مشخصات الیاف این گونه غیرچوبی و مقایسه آن با سایر مواد اولیه موجود، می توان استفاده از آن را به منظور تولید خمیر کاغذ توصیه نمود.

در این بررسی طول تراکیید و خواص فیزیکی چوب گونه زربین دست کاشت (Cupressus sempervirens L.) و تغییرات آنها در محورهای شعاعی و طولی تنه درخت تحلیل شده است. تعداد سه درخت سالم زربین دست کاشت در جنگل سورگوسرای رامسر قطع شده و از هر درخت سه دیسک به فواصل 20 سانتیمتر، 130 سانتیمتر و نصف طول تنه درخت انتخاب گردید. نمونه های آزمونی برای اندازه گیری صفات مورد نظر یعنی طول تراکئید، جرم ویژه خشک، جرم ویژه بحرانی، درصد رطوبت حداکثر و همکشیدگی حجمی طبق استاندارد ASTM از این دیسک ها تهیه شده و داده های حاصله در دو محور شعاعی و طولی درخت مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج این بررسی نشان می دهند که طول تراکئید چوب زربین دست کاشت در محور شعاعی، از مغز به پوست افزایش یافته و در محور طولی، از پایین به بالا کاهش یافته است. الگوی تغییرات جرم ویژه خشک و جرم ویژه بحرانی در محور شعاعی، از مغز به پوست افزایش یافته و در محور طولی، از پایین به بالا کاهش یافته است. درصد رطوبت حداکثر در محور شعاعی، از مغز تا پوست کاهش یافته و در محور طولی، از پایین به بالا افزایش یافته است. منحنی تغییرات درصد همکشیدگی حجمی در محور شعاعی، از مغز به پوست افزایش یافته و در محور طولی، از پایین به بالا کاهش یافته است.

در این پژوهش اثرات عوامل محیطی شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب و تیپ خاک بر ضرایب بیومتری الیاف چوب راش ایران (Fagus Orientais. Lipsky)، به منظور تسهیل پیش بینی کاربردهای آن مورد مطالعه قرار گرفت. در این راستا در یک ناحیه جغرافیایی (جنگل های حوزه 48 گلندرود)، شش رویشگاه با سه ارتفاع متفاوت از سطح دریا (700 و 1000 و 1500 متر) انتخاب شد و خصوصیات هر منطقه شامل مشخصات خاک، جهت جغرافیایی، درصد شیب و شرایط اقلیمی تعیین گردید. در هر منطقه از 10 درخت سالم و نزدیک به هم توسط مته سنج در ارتفاع برابر سینه یک نمونه تهیه و برای تعیین مشخصه های الیاف به آزمایشگاه منتقل گردید. نمونه های تهیه شده به روش فرانکلین (1938)، وابری شده و در هر نمونه تعداد 30 فیبر سالم مورد بررسی قرار گرفت و مقادیر طول الیاف، ضخامت دیواره و قطر حفره تعیین گردید. متعاقبا آزمون تجزیه واریانس با در نظرگرفتن ارتفاع از سطح دریا و نوع خاک منطقه با عنوان عامل متغیر انجام شد. نتایج حاکی از تاثیر معنی داری ارتفاع از سطح دریا بر ضخامت الیاف بود، به طوری که حداکثر ضخامت الیاف در هر دو منطقه مورد بررسی در ارتفاع 700 متری مشاهده گردید. در این بررسی شواهد کافی برای اثبات رابطه معنی دار بین عوامل محیطی و سایر ضرایب بیومتری الیاف یافت نشد.

پروتیین های آرد گندم توسط اتصالات دی سولفیدی به یکدیگر متصل شده و ساختمان گلوتن را می سازد. عوامل دارای گروه سولفیدریل (احیا کننده)، با تاثیر بروی اتصالات دی سولفیدی و احیا نمودن آنان، باعث افزایش سولفیدریل می شوند که بر روی خواص آماده سازی خمیر اثر برجسته ای دارند. مواد احیا کننده باعث فرم پذیری بهتر، تورق بیشتر و اصلاح خواص رئولوژیکی خمیر در فرآورده های پخت می شوند. در این تحقیق اثر متابی سولفیت سدیم بر روی خواص رئولوژی خمیر آرد گندم با استفاده از دستگاه فارینوگراف مورد بررسی قرار گرفت. این احیا کننده بروی دی سولفید موجود در پروتیین موجود در پروتیین گلوتن اثر نموده و با تبدیل آن به سولفیدریل، نه تنها گلوتن را نرم می کند، بلکه فرم پذیری آن را نیز افزایش می دهد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داده است که متابی سولفیت سدیم باعث افزایش درصد جذب آب و درجه سست شدن خمیر بعد از 20 و 10 دقیقه شده و مقاومت خمیر را کاهش می دهد. متابی سولفیت سدیم در سطح 150ppm خواص رئولوژیکی خمیر آرد گندم با کمیت و کیفیت گلوتن بالا را اصلاح نموده است.

تاثیر میزان سنگین کننده و سرعت پیشروی بر بکسوات، نیروی مالبندی و مصرف سوخت تراکتور ITM285، کابین دار، در حین کشش گاوآهن، مورد بررسی قرار گرفت. عملیات شخم در دو سرعت های پیشروی 4.5 و 5.5km/h در دنده های سه و چهار سنگین (دور موتور 2000rpm) برای انجام آزمایش ها انتخاب شدند. میزان سنگین کننده ها روی محور عقب تراکتور در 9 سطح و سرعت پیشروی در دو سطح به صورت آزمایش های فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی انجام گرفت. بکسوات به روش دستی و میزان مصرف سوخت بوسیله سوخت سنج ساخته شده مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که پارامترهای سرعت و سنگین کننده و اثر متقابل آنها تاثیر معنی داری بر مصرف سوخت و بکسوات تراکتور ITM285 م همچنین سنگین کننده بر روی نیروی مالبندی تاثیر معنی دار در سطح احتمال 1% داشتند، به طوری که با افزایش 1150kgf سنگین کننده روی محور عقب تراکتور، مصرف سوخت %15.6 ، و بکسوات %58.9 کاهش و نیروی مالبندی %36.3 افزایش داشته است. سرعت بر نیروی مالبندی تاثیر معنی داری نداشته است.

منحنی های همدما در دفع رطوبت، ذخیره و بسته بندی مواد غذایی مفید هستند. با توجه به ترکیبات پیچیده مواد غذایی، به منظور برآورد تئوری منحنی های همدمای رطوبت، اندازه گیری تجربی مورد نیاز می باشد. در این تحقیق منحنی های هم دمای دفع رطوبت کشمش بیدانه قرمز در دماهای 30، 40، 50، 60، 70 و 80 درجه سانتی گراد به روش ایستا (وزن سنجی) مطابق با دستورالعمل COST 90 تعیین شد. برای ارایه مدل ریاضی مناسب به منظور توضیح رفتار تعادلی رطوبت کشمش، مدل های گاب، اسمیت، ازوین، هالسی، هندرسون و آرسی وات مورد بررسی قرار گرفت که از آن میان مدل گاب در دماهای 40، 50، 70 و 80 درجه سانتی گراد، مدل هالسی در دماهای 30 و 60 درجه سانتی گراد بهترین برازش را نشان داد. همچنین انرژی پیوندی دفع در محتوای رطوبتی مختلف تعیین شد.