شعر فرانسیس پونژ جایگاهی متمایز در گستره ادبیات فرانسه دارد. تصور این «شاعر اشیاء» از جهان محسوس، تفکر خلاق و نوآورش آن چنان استثنایی بود که در چارچوب تنگ الگوی زیبایی شناختی یا فکری نمی گنجد. پونژ هیچگاه نخواست جهان را از ورای ذهنیت یک شاعر نشان دهد یا تبیین نماید. او طرف اشیاء را گرفت و کوشش کرد «کلام را به دنیای خاموش وساکت بازگرداند» . چگونه اشیاء را باید بیان کرد؟ و این بیان چگونه باید باشد تا شاعر در دام عقاید و تصاویر تکراری نیفتد؟ این چالش پایه و اساس تفکر و شعرفرانسیس پونژ است. پژوهش حاضر کوششی است برای دست یافتن به دنیای پونژ او ورای خوانش ژان پیر ریشار از آثار این شاعر که همواره در جستجوی زبان و مادیت زبان در شعر بوده است. چرا که بیش از آن که ابزاری برای ارتباط باشد، نوشتار، از دیدگاه پونژ، نوعی شیوه وروش زیستن است.