هدف پژوهش حاضر تعیین روابط علی و مدل یابی معادلات ساختاری روابط بین مولفه های مدیریت کیفیت فراگیر و مدیریت دانش با سطوح یادگیری سازمان های یادگیرنده در شرکت بیمه ایران در استان اصفهان می باشد. روش انجام پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را 230 نفر از کارکنان و نمایندگان شرکت بیمه ایران در استان اصفهان تشکیل می دادند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. در راستای گردآوری داده های پژوهش از سه پرسش نامه، سازمان یادگیرنده واتکینز و مارسیک (2003)، مدیریت کیفیت فراگیر موسسه کیفیت فدرال آمریکا (1990) و مدیریت دانش قلی زاده، شعبانی ورکی و مرتضوی (1384) استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که بین سطوح سازمان یادگیرنده با مولفه های مدیریت دانش و مدیریت کیفیت فراگیر (به استثنای حمایت و رهبری مدیریت عالی سازمان) رابطه همبستگی معناداری وجود دارد، به علاوه بر اساس مقادیر مجذور R مدل نظری پژوهش (زتی، 2002) مورد تایید قرار گرفت. در حالی که نتایجT سوبل گویای آن بود که تنها مدیریت دانش دارای تاثیر مستقیم بر سازمان یادگیرنده بوده است و مقادیر حاصل از ضرایب تاثیر β، مدیریت کیفیت فراگیر را دارای چنین قابلیتی نشان نداد. می توان چنین نتیجه گیری کرد که شرکت بیمه ایران در استان اصفهان به منظور حرکت سریع تر به عنوان یک سازمان یادگیرنده بایستی با تمرکز بر مولفه های مدیریت دانش، به خصوص مولفه درونی سازی دانش برنامه های استراتژیک و کیفی سازمان را تدوین و اجرا نماید.