پژوهش های ترویج و آموزش کشاورزی
سال:1391 | دوره:5 | شماره:3 (پیاپی 19) |تعداد مقالات:10

هدف از تحقیق شناسایی روش ها و چالش های ارایه ترویج آگروفارستری در استان گیلان بود. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و به لحاظ روش، پیمایشی بود. جامعه آماری تحقیق شامل 230 نفر از کارشناسان ترویج استان گیلان بود. گردآوری داده ها با روش سرشماری انجام شد و برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده گردید که روایی آن به وسیله پانل متخصصان تایید شد و پایایی آن با محاسبه آلفای کرونباخ، 0.86 گزارش گردید. نتایج نشان داد که در میان روش های ترویج آگروفارستری، روش گروهی در بالاترین درجه اهمیت و در اولویت اول قرار دارد. با استفاده از تحلیل عاملی، چالش ها در چهار عامل اقتصادی- اجتماعی، فنی- مهارتی، اطلاعاتی و قانونی دسته بندی شدند که توانستند 87.2 درصد از کل تغییرات واریانس را تبیین نمایند.

این تحقیق به بررسی چالش های به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات از دیدگاه دانش آموزان هنرستان های کشاورزی استان تهران پرداخته است. هدف کلی تحقیق چالش های به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در هنرستان های کشاورزی استان تهران می باشد. تحقیق از نوع کاربردی، روش آن توصیفی، همبستگی بوده و ابزار تحقیق پرسشنامه می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان در هنرستان های کشاورزی استان تهران بود که تعداد آن ها، 398 نفر می باشد که از این تعداد بر اساس فرمول کوکران، 115 نفر به عنوان نمونه به کمک روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. یافته ها نشان داد از نظر دانش آموزان، متغیرهای ناآگاهی آموزشگران از کاربردهای فناوری اطلاعات، تناسب نداشتن کاربردهای فناوری اطلاعات با نیازهای آموزشی، نادیده گرفتن هدف های آموزشی در کاربرد فناوری اطلاعات، هزینه بالای به کارگیری فناوری اطلاعات در هنرستان، فقدان آموزش لازم در زمینه فناوری های اطلاعاتی برای آموزشگران و نبود سخت افزار و نرم افزار مناسب بر به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات تاثیرگذار بوده است. نتایج حاصل از تاثیر جمعی متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از طریق رگرسیون چندگانه حاکی از آن است که متغیرهای ناآگاهی آموزشگران از کاربردهای فناوری اطلاعات، فقدان آموزش لازم در زمینه فناوری های اطلاعاتی برای آموزشگران و هزینه بالای به کارگیری فناوری اطلاعات در هنرستان تاثیر مثبتی بر به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات داشته است.

هدف کلی تحقیق حاضر شناسایی و رتبه بندی مولفه های تبیین کننده کیفیت تدریس از دیدگاه اساتید پردیس های کشاورزی دانشگاه تهران بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل 256 نفراز اساتید پردیس های کشاورزی دانشگاه تهران (پردیس ابوریحان و پردیس کرج) بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی با انتساب متناسب با حجم، تعداد 83 نفر از طریق فرمول کوکران انتخاب شد که برای افزایش دقت 100 نفر به عنوان پاسخگو تعیین گردید. ابزار جمع آوری دادها پرسشنامه ای بوده است که روایی آن بر اساس نظرات استادان رشته ترویج و آموزش کشاورزی تایید گردید و برای تعیین میزان پایایی بخش های مختلف، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار آن به ترتیب 0.86 برای کیفیت تدریس به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد توصیف و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی نشان داد که متغیرهای سن، مرتبه علمی، سابقه تدریس رابطه مثبت و معنی داری با کیفیت تدریس اساتید دارد. نتایج حاصل از مقایسه میانگین ها نیز نشان داد بین اساتید با مرتبه علمی و وضعیت استخدامی مختلف از نظر کیفیت تدریس تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل عاملی مولفه های تبیین کننده کیفیت تدریس اساتید نشان داد عواملی چون طرح درس، مهارت های تدریس، مهارت های ارتباطی، مهارت تخصص در محتوای درس و ویژگی های فردی حرفه ای حدود 74.82 درصد کل واریانس مولفه های کیفیت تدریس استادان را مشخص می کند.

این مطالعه در صدد بوده که راهبردهای مطالعه و یادگیری به کار گرفته شده دو گروه از دانشجویان با پیشرفت تحصیلی کم و زیاد را مقایسه می نماید.بدین منظور ده سوال پژوهشی طراحی شد؛ سوالات پژوهش در این مطالعه از این قرار بود که «آیا بین کاربرد راهبردهای مطالعه پردازش اطلاعات، انتخاب ایده اصلی، راهبردهای آزمون، نگرش، اضطراب، انگیزه، تمرکز حواس، خودآزمایی، وسایل کمی مطالعه و مدیریت زمان بین دو گروه از دانشجویان با پیشرفت تحصیلی بالا و پایین تفاوت وجود دارد؟». به منظور تحقق اهداف مطالعه داده های 218 دانشجو در سال تحصیلی 1390-1389 در دانشگاه تربیت معلم تهران (107 دانشجوی قوی و 111 دانشجوی ضعیف) که به سوال ها به طور کامل پاسخ دادند، وارد تجزیه و تحلیل شدند. از ابزار تشخیصی با عنوان «سیاهه راهبردهای مطالعه و یادگیری (LASSI)» ساخته واینشتاین و پالمر، برای ارزشیابی راهبردهای یادگیری و مطالعه دانشجویان استفاده شد که از روایی محتوایی بالایی برخوردار بوده و پایایی همسانی آن از طریق آلفای کرونباخ در این مطالعه بین 0.75 تا 0.78 به دست آمد.نتایج نشان می دهد که در کاربرد راهبردهای مطالعه و یادگیری پردازش اطلاعات، انتخاب ایده اصلی، راهبردهای آزمون، نگرش، انگیزش، تمرکز حواس، راهنمای مطالعه و مدیریت زمان بین دو گروه دانشجویان با پیشرفت تحصیلی بالا و دانشجویان با پیشرفت پایین، تفاوت معنی داری در سطح 0.01 مشاهده شد (a=0.01) و در راهبردهای اضطرار و خودآزمایی در بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. این مقاله در چهار بخش ارایه می گردد. در بخش اول مقدمه و مساله تشریح می شود، در بخش دوم مشخصات روش تحقیق؛ در بخش سوم نتایج تجزیه و تحلیل و در بخش چهارم نتایج پیشنهادات مطرح می گردند.

هدف این تحقیق بررسی عوامل موثر بر نظام دانش و اطلاعات کشاورزی در استان قزوین بود. این تحقیق از نوع کاربردی و به روش توصیفی، همبستگی بود. کارشناسان حوزه تحقیق و ترویج و اجرا شاغل در سازمان جهاد کشاورزی استان قزوین به عنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب شدند (N=306) و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 203 کارشناس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روایی ابزار پژوهش از طریق اعضای هیات علمی ترویج و آموزش کشاورزی و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان قزوین به دست آمد. آزمون مقدماتی و اعتبار پرسشنامه از طریق تکمیل 30 پرسش نامه به وسیله کارشناسان در یکی از شهرستان های خارج از نمونه آماری به عمل آمد و ضریب پایایی آلفای کرونباخ 0.91 محاسبه گردید. نتایج نشان داد که 27.5 درصد از پاسخگویان، وضعیت نظام دانش و اطلاعات کشاورزی را خیلی بد و بد، 63.1 درصد متوسط و تنها 9.4 درصد وضعیت نظام دانش و اطلاعات کشاورزی را خوب دانستند. همچنین سه متغیر دانش فنی مروج، رضایت شغلی عوامل انسانی و کفایت نیروی انسانی 32.5 درصد از تغییرات نظام دانش و اطلاعات کشاورزی را تبیین نمودند.

در مباحث مربوط به رشد و توسعه اقتصادی، مساله بی ثباتی شاخص های اقتصادی به ویژه درآمد حاصل از صادرات، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. این موضع در بخش های مربوط به رشد و توسعه پایدار اهمیت دو چندان پیدا می کند. زیرا با درک صحیح و شناخت درست ماهیت و علل بی ثباتی، می توان در جهت رفع و یا هدایت آن به بخشهایی که اثرات جانبی کمتری به بار می آورد و نیز از پی آمدهای زیان بار آن بر کل اقتصاد جلوگیری کرده و یا آن را محدود نموده از آنجایی که قسمت اعظم صادرات غیرنفتی کشورمان را محصولات کشاورزی و سنتی تشکیل می دهد و از طرف دیگر کوچک بودن و وابسته بودن اقتصاد ایران بر درآمدهای صادراتی سبب می گردد در صورت مواجه شدن با شوک های غیرقابل انتظار، رقابت پذیری صادراتی کاهش یابد. بر همین اساس در این مقاله با پیروی از شاخص بی ثباتی (1985) Love و مدل تصحیح خطا (ECM) و روش حداقل مربعات (OLS) به بررسی اثر بی ثباتی صادرات محصولات کشاورزی بر رشد اقتصادی ایران طی دوره زمانی (1386-1356) پرداخته شده است. نتایج حاکی از وجود رابطه منفی و معنی دار بین بی ثباتی صادراتی و رشد اقتصادی است که نشان می دهد بی ثباتی صادراتی از طریق کاهش سرمایه گذاری منجر به کاهش رشد اقتصادی می شود.

این تحقیق با هدف شناسایی مولفه های بازدارنده توسعه پایدار روستایی در ایران انجام شده است. ابزار پژوهش، پرسشنامه ای ساختارمند بود که روایی محتوایی آن با کسب نظرات گروهی از کارشناسان مورد بررسی و اصلاحات لازم صورت گرفت. ضریب اعتبار آن نیز با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ برابر 0.83 به دست آمد. جامعه آماری مورد نظر شامل کارشناسان موسسه پژوهش های برنامه ریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی بود (N=150) که از این میان، تعداد 108 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده با استفاده از جدول گرجسی و مورگان انتخاب و در نهایت، 103 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با استفاده از تحلیل عاملی، مولفه های بازدارنده توسعه پایدار روستایی در ایران در ده عامل «ضعف در صنعت گردشگری روستایی، مدیریت نادرست اراضی، نارسایی های نظام ترویج کشاورزی، فقدان مشارکت جوامع محلی در برنامه های توسعه روستایی، محیط سیاسی حاکم بر بخش کشاورزی، غفلت از دانش بومی روستاییان، عدم توسعه سرمایه گذاری بخش خصوصی در روستاها، بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی، محیط مالی و اداری حاکم بر کشور و فقدان زیرساخت های اساسی برای توسعه صنعتی روستاها» شدند. این عوامل 82.53 درصد از واریانس چالش های توسعه پایدار روستایی در ایران را تبیین می کنند.

هدف این تحقیق بررسی عوامل موثر بر نگرش کشاورزان گندمکار پیرامون مدیریت خاک زراعی است. روش شناسی تحقیق از نوع توصیفی، همبستگی بوده که با رویکرد پیمایش پرسشنامه ای به انجام رسیده است. کشاورزان گندمکار استان اردبیل به تعداد 17500 نفر جامعه آماری این تحقیق را تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 410 نفر به عنوان نمونه آماری تعیین گردیدند. بر اساس نتایج حاصل از یافته های توصیفی مشخص شد که نگرش 126 نفر در سطوح «خوب» و «بسیار خوب» قرار داشتند. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین متغیرهای سن، تحصیلات، سابقه فعالیت کشاورزی، تجربه کشت گندم، دسترسی به نهاده ها و تسهیلات اعتباری، درآمد ناخالص، تماس های ترویجی، عمل به رهنمودهای ترویجی مروجان، کانال ها و منابع اطلاعاتی، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی-نهادی، دانش و مهارت کشاورزان گندمکار پیرامون مدیریت خاک زراعی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین، در تحلیل رگرسیون چندگانه خطی متغیرهای درآمد، اعتماد اجتماعی- نهادی، مددکاران ترویجی، دسترسی به کانال ها و منابع اطلاعاتی توانایی تبیین 0.88 از تغییرات متغیر وابسته مدیریت خاک زراعی را دارا می باشند.