قرون وسطی دوره ای مبهم و متناقض است. در این فضای مبهم، مفاهیم ب ه وضوح قابل تعریف نیستند، چرا که تحولات عظیم و تغییرات در ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی، یک نوع احساس بی ثباتی در مورد مسائل مربوط زندگی انسان به وجود می آورد، که یکی ازاین تعریف های مبهم زن و حضور او است. در تصویر شناسی از زنان و زنانگی، به نظر می رسد به یک تصویر کاملا بی نظم و آمیخته از هر گونه جزئیات می رسیم. در مقاله ما این ابهام را از طریق دو جلد رمان گل سرخ، که توسط دو نویسنده با عقاید و افکار کاملا متفاوت نوشته شده است، بر خواهیم داشت. یکی آداب دان و عاشق و دیگری پدر روحانی سخت گیری که احترام و عشق به زن را به سخره می گیرد. در این مقاله عقیده مخالف دو نویسنده که منعکس کننده افکار جامعه آن روز است را بررسی و تحلیل می کنیم.