مدیریت منابع در نیروی انتظامی
سال:1396 | دوره:5 | شماره:3 |تعداد مقالات:8

زمینه و هدف: از جدیدترین مباحث در مدیریت به طور عام و در حوزه مدیریت منابع انسانی به طور خاص مفهوم مدیریت عملکرد است. این مفهوم بعد از آن مطرح شد که اثربخشی پایین شیوه های سنتی ارزیابی عملکرد به خصوص در نیل به اهداف راهبردی سازمان آشکار شد. هدف از این پژوهش طراحی الگوی مطلوب مدیریت عملکرد برای سازمان های دولتی ایران می باشد. روش شناسی: در اجرای این پژوهش از دو رویکرد کیفی و کمی به صورت تلفیقی استفاده شده است. ابتدا از طریق انجام روش کیو و با طراحی فضای گفتمان و نظرخواهی از 30 نفر از خبرگان، الگوی مدیریت عملکرد طراحی شد و در فاز کمی به کمک تحلیل عاملی تأییدی این مدل در سطح سه دستگاه دولتی شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: الگوی مدیریت عملکرد نهایی، در قالب سه سطح (کارکنان، مدیران و سازمان) و چهار بعد (فرایندی، محتوایی، زمینه ای و بهبود و توسعه عملکرد) به همراه شاخص های مرتبط، شناسایی و طبقه بندی شده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از این است که شاخص های مربوط به الگوی مدیریت عملکرد 169 شاخص بوده که در چهار بعد فرایندی, محتوایی، زمینه ای و بهبود و توسعه عملکرد در سه سطح مدیران، کارکنان و سازمان تعریف شد. بر این اساس، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور وضعیت بهتری از لحاظ شاخص ها نسبت به دو دستگاه دولتی دیگر دارد و بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، پیشنهادهایی برای پیاده سازی الگوی مدیریت عملکرد در سازمان های دولتی ارائه شده است.

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل بازدارنده فساد اداری با اتکاء به آموزه های اسلامی انجام شد. اهداف پژوهش حاضر، شامل طراحی مدل و سپس آزمون آن بود. روش شناسی: روش پژوهش کیفی از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری شامل کلیه متون اسلامی است که به صورت مورد کتاب نهج البلاغه انتخاب شد. با توجه به کیفی بودن پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. نمونه آماری شامل 15 نفر از متخصصین و خبرگان حوزوی-کسانی که به درجه اجتهاد فقهی (خبرگی) در مقام دینی نائل شده اند-می باشد. روش گردآوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته با خبرگان و متخصصان و همچنین بهره گیری از کتاب ارزشمند نهج البلاغه بود. یافته ها: بر اساس یافته های حاصل از تحلیل مضمون، تعداد 402 تم فرعی با رعایت اصل معناشناسی در سه طبقه تعالی بخشی، پیشگیری و درمان در خصوص بازدارندگی از فساد اداری استخراج شد. درصد فراوانی تم های فرعی در طبقه تعالی بخشی (%17. 7)، پیشگیری (%73. 8) و درمان (8. 5) بود. سپس با توجه به هم پوشانی ها، تم های فرعی به 40 تم اصلی تلخیص و در نهایت، در هفت محور دسته بندی شدند. نتیجه گیری: مدل بازدارنده فساد اداری با اتکاء به آموزه های نهج البلاغه ای بر اساس روابط بین محورهای اصلی به دست آمده و همچنین هم پوشانی این محورها در حوزه های فردی، سازمانی و اجتماعی-فرهنگی طراحی شد.

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی جانشین پروری فرماندهان و مدیران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران می باشد. این پژوهش از نظر هدف و ماهیت، در زمره پژوهش های کاربردی – توسعه ای است. روش شناسی: در این پژوهش با توجه به هدف پژوهش از روش ترکیبی استفاده شده است. در روش کیفی از تکنیک تحلیل تماتیک و از نظر کمی، روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری بخش کیفی این پژوهش را خبرگان علمی و اجرایی ستاد ناجا که در حوزه مدیریت منابع انسانی صاحب نظر و دارای تحصیلات دانشگاهی بوده تشکیل می دهند که تعداد 15 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و از آنان مصاحبه حضوری صورت گرفت که مصاحبه تا رسیدن به اشباع نظری و پاسخ های تکراری ادامه یافت. جامعه آماری این پژوهش کلیه فرماندهان و مدیران عالی ستاد ناجا بوده که تعداد 140 پرسشنامه بین آنان توزیع شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است. از نظر پایایی نیز با استفاده از آلفای کرونباخ پایایی پرسشنامه مزبور 98/. بوده که از پایایی بالایی برخوردار است. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر جانشین پروری که از طریق تحلیل رگرسیون چند متغیره و همچنین تحلیل عامل اکتشافی به دست آمده عبارت اند از؛ قابلیت رهبری، مهارت و توانایی فردی، ساختار سازمانی، مدیریت استعدادیابی، باور دینی و مشارکت جامعه با پلیس می باشد که همگی این عوامل جزء متغیرهای تأثیرگذار بر جانشین پروری بوده است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش پس از مصاحبه با خبرگان و اساتید دانشگاهی نشان دهنده این بود که الگوی فرماندهان و مدیران ناجا شامل شش بعد (قابلیت رهبری، مهارت و توانایی فردی، ساختار سازمانی، مدیریت استعدادیابی، باور دینی و مشارکت جامعه با پلیس) و 19 مؤلفه بوده است که برای اعتباریابی الگو، نظر تعداد 140 جامعه آماری پژوهش در قالب پرسشنامه گردآوری شده که پس از تجزیه و تحلیل یافته ها بیانگر تأیید الگوی پیشنهادی پژوهش بوده است.

زمینه و هدف: در عصر اطلاعات، مزیت اصلی در سرمایه دانش نهفته است. دانش در دنیای پیشرفته امروز به سرعت در حال تبدیل شدن به مزیت رقابت اصلی سازمان ها می باشد. روند اوج یافتن نقش دانش، نوآوری و فناوری های نوین در ایجاد مزیت های راهبردی و اهمیت یافتن ارزش منابع دانش در اداره سازمان ها موجب شده است تا مقوله مدیریت دانش در قلب سیاست های راهبردی سازمان ها جای گیرد. بر این اساس، توجه ویژه به مدیریت دانش به دلیل تحقق اهداف سازمان ها ضروری به نظر می رسد و تبیین جایگاه مدیریت دانش و کارکردهای آن در سازمان ها از اهداف پژوهش حاضر می باشد. روش شناسی: روش پژوهش حاضر کتابخانه ای می باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر سامانه مدیریت دانش و فناوری اطلاعات بر قدرت تصمیم گیری مدیران و ارائه الگوی بهینه برای مدیران سازمان های دولتی است و جامعه آماری این پژوهش شامل 135نفر است. شرکت کنندگان ترکیبی از پرسشنامه های استاندارد اصلاح شده مربوط به مدیریت دانش و قدرت تصمیم گیری و فناوری اطلاعات را تکمیل کردند. داده ها به روش همبستگی و برازش رگرسیونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که فرایندهای مدیریت دانش و فناوری اطلاعات اثر معناداری بر روی قدرت تصمیم گیری دارد. در حدود70 درصد از فرایند تصمیم گیری مدیران را می توان به وسیله مدیریت دانش و فناوری اطلاعات تبیین کرد.

زمینه و هدف: در این پژوهش به بررسی ابعاد راهبرد توانمندسازی منابع انسانی معاونت نیروی انسانی ناجا پرداخته شده است و هدف از آن، شناخت ابعاد راهبرد توانمندسازی معاونت یاد شده می باشد. در همین راستا سه بُعد (راهبردی، فردی و سازمانی) مورد بررسی قرار گرفتند. روش شناسی: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت جمع آوری داده ها، توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری شامل مدیران و کارشناسان معاونت نیروی انسانی ناجا به تعداد 300 نفر بوده که با فرمول کوکران تعداد 134 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای می باشد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بوده که روایی صوری آن با نظر متخصصان به دست آمده و روایی سازه آن نیز با کمک تحلیل عاملی تأییدی محاسبه شده است. پایایی پرسشنامه نیز 73/. به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کلوموکروف-اسمیرنوف، run test و مجموعه آزمون های kmo برای تحلیل عاملی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که در راهبرد توانمندسازی منابع انسانی معاونت مورد نظر، ابعاد راهبردی شامل چشم انداز، مأموریت، ارزش ها، خط مشی، ذی نفعان، کارکنان و فرایندها و ابعاد سازمانی شامل عملیاتی و ساختاری و ابعاد فردی شامل مسیر شغلی و توسعه فردی مؤثر می باشد. نتیجه گیری: با توجه به اهمیت توانمندسازی منابع انسانی باید به آن به عنوان موضوعی راهبردی نگریسته شود. بنابراین لازم است تا مدیران معاونت نیروی انسانی ناجا بیشترین توجه و منابع مالی را به این بخش معطوف کنند تا اثربخشی و کارآیی منابع انسانی آن معاونت ارتقاء یابد.

زمینه و هدف: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در راستای پیشبرد اهداف و وظایف خود نیاز به نیروی انسانی کارآمد دارد که این امر به نوبه خود از طریق اخلاق سازمانی و توانمندسازی در عملکرد شغلی کارکنان و بهره کلی سازمان مورد نظر مورد بحث می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه توانمندسازی و اخلاق سازمانی با عملکرد شغلی کارکنان اجرایی نیروی انتظامی انجام شده است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع پیمایشی میباشد و جامعه آماری آن کارکنان اجرایی نیروی انتظامی شهرستان اسلامشهر بود و حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 230 انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش سه پرسشنامه، (پرسشنامه توانمندسازی کارکنان اسپریتزر، اخلاق سازمانی از پرسشنامه استاندارد هانت و همکاران و عملکرد شغلی از پرسشنامه استاندارد پاترسون) استفاده شده است. یافته ها: نتایج بهدست آمده از رگرسیون نشان می دهد که متغیر توانمندسازی سازمانی با بتای (34/0) و متغیر اخلاق سازمانی با بتای (23/0) می توانند عملکرد شغلی کارکنان اجرایی را به طور مثبت و معنی داری پیش بینی کرده و بیشترین تأثیر را در تبیین عملکرد شغلی کارکنان، متغیر توانمندسازی سازمانی داشته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل، بین توانمندسازی با اخلاق سازمانی و عملکرد شغلی کارکنان اجرائی نیروی انتظامی رابطه مثبت و معناداری از لحاظ آماری وجود دارد. همچنین بین اخلاق سازمانی با عملکرد شغلی کارکنان اجرائی نیروی انتظامی نیز رابطه مثبت و معناداری از لحاظ آماری وجود دارد.

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و کیفیت زندگی کاری با خودکارآمدی کارکنان کوپ های فرماندهی انتظامی استان فارس انجام می شود. روششناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی همبستگی است. با توجه به اینکه جامعة آماری پژوهش مشخص و محدود (150 نفر) بود، از روش نمونه گیری تمام شمار استفاده شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی شوت (1998)، کیفیت زندگی کاری قاسم زاده (1384) و خودکارآمدی شرر (1982) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و از روش های آماری در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافتهها: نتایج حاصل از بررسی فرضیههای پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی (و مؤلفه های آن) و کیفیت زندگی کاری (و مؤلفه های آن) با خودکارآمدی رابطه معناداری وجود دارد. نتیجهگیری: کارکنانی که از هوش هیجانی و کیفیت زندگی کاری بهتری برخوردارند، دارای خودکارآمدی بالاتری هستند. بنابراین، ارائه آموزش های لازم به کارکنان در زمینه هوش هیجانی می تواند نقش مؤثری در کارآمدی افراد و موفقیت سازمان داشته باشد. همچنین با طراحی نظام حقوق و مزایا، بیمه و بازنشستگی، خدمات رفاهی عمومی و. . . برای چنین مشاغلی در سازمان ناجا کیفیت زندگی کاری و کارآمدی، مطلوب تر خواهد بود.

زمینه و هدف: امروزه توصیه میشود که بخش عمومی به ویژه پلیس باید تعدادی از صورتهای مالی مورد استفاده در بخش خصوصی را که بر اساس مبنای تعهدی تهیه میشوند، به کار گیرد. در این پژوهش عوامل سازمانی مؤثر در بهینه سازی حسابداری تعهدی در ناجا مورد بررسی قرار می گیرد. روش شناسی: در پژوهش حاضر، تعداد جامعه شامل تمامی افرادی هستند که به نوعی با حسابداری تعهدی سروکار دارند که شامل مدیران و کارشناسان مالی ستاد ناجا که مجموع آنها 60 نفر می باشد و تمام شمار انتخاب شدند. روش پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ چگونگی جمع آوری اطلاعات، از جمله پژوهش های توصیفی و از میان انواع پژوهش های توصیفی جزو پژوهش های تحلیلی می باشد. ابزار گردآوری پژوهش، پرسشنامه هیکس (2008) بود که در این پژوهش برای تضمین روایی پرسشنامه از روایی صوری محتوایی و برای بررسی پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده که آلفای کرونباخ برای پرسشنامه برابر با 89/0 بوده است. یافته ها و نتیجه گیری: در این پژوهش، تجزیه و تحلیل آماری داده ها در دو سطح انجام شده است. در سطح تحلیل استنباطی با استفاده از روش آزمون t، نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عوامل سازمانی در بهینه سازی حسابداری تعهدی در ناجا مؤثر می باشند.