نخستین بار، هاوارد گاردنر، در سال 1983 م، را عرضه کرد. این نظریه، پنجره ای تازه به روی مربیان، معلمان و به طور کلی اصحاب تعلیم و تربیت گشود. این نظریه با رد نظریه غالب درباره مقوله هوش که همان نگاه به اصطلاح تک مساحتی است، و با معرفی انواع هوش توانست یکی از عرصه های جدی تفاوت های فردی را که نقشی اثرگذار بر غایات و فرآیند تعلیم و تربیت دارد کالبد شکافی نماید.گرچه در سال های اخیر، در منابع فارسی زبان، نظریه فوق و دلالت های آن برای برنامه های درسی و آموزش بیش و کم تشریح شده است، اما خوانندگان در این مجال ضمن آشنایی با پردازشی متفاوت از دلالت های این نظریه برای عرصه های یاد شده، با نگاهی تازه به تفاوت های فردی در سایه نظریه هوش چندگانه مواجه می شوند. به باور نگارنده دامنه تاثیر تفاوت های فردی از تکثر در شیوه های یاددهی- یادگیری در قالب برنامه های درسی یکسان و یکنواخت فراتر رفته است و تکثر در عرصه غایات یا هدف ها یعنی برنامه درسی را نیز در برمی گیرد. این معنا، در آنچه تا کنون در این زمینه به رشته تحریر در آمده است به چشم نمی خورد.