مقاله حاضر ضمن بازخوانی نظریه بینامتنیت و ردیابی آن در آثار باختین، کریستوا، و بارت، پیامدهای ضمنی این نظریه را در ترجمه بررسی می کند. یافته های به دست آمده مبین آنند که فرض پذیرش بینامتنیت ولو نه از دیدگاهی رادیکال، پیامدهایی را در نظریه و عمل ترجمه باقی خواهد گذاشت که در میان آنها می توان به «عدم قطعیت معنا و نفی اصالت متن مبدا»، «تاکید بر اهمیت عناصر بافتی»، «تاکید بر نقش ترجمه به مثابه عامل بقای متن» و به تبع آن، «ارتقا جایگاه حرفه ای مترجم»، «طرح دوباره دیالکتیک ترجمه (نا) پذیری»، «نیاز به تعدیل نظام اصطلاحی نظریه ترجمه» و در نهایت، «ضرورت انجام تحلیل رده شناختی» اشاره کرد.