این مطالعه در فضای دنیای ترامدرن، نقاط اشتراکی میان نشانه شناسی گفتمان (مکتب پاریس)، که با حوزه های دیگری ازجمله زبان شناسی درهم تنیده است، و کوچینگ می بیند. مسیله و فرضیه اصلی پژوهش حاضر این است که نشان دهد نشانه شناسی گفتمان (مکتب پاریس) می تواند بخشی از یک چارچوب نظری فراگیر را برای مفهوم سازی کوچینگ و گسترش آن به منزله یک گرایش و رشته دانشگاهی ارایه دهد. بنابراین، نگارنده با اتخاذ روش توصیفی تحلیلی برمبنای کاربست پاره ای از آراء فونتنی (Fontanille, 2003, as translated by Bostic, 2006) در تحلیل و حل مسیله یک داده موردی از مراجعان خود در کوچینگ، و با معرفی اصطلاح «خودنوردی» که در ایران وضع و ثبت کرده است به بررسی این مسیله و فرضیه می پردازد. هدف فعلی و آتی مطالعه پیش رو این است که به منظور کاربردی ترکردن زبان شناسی (انواع و زیرشاخه های آن)، نشانه شناسی (انواع آن و حوزه های دخیل در آن)، و سایر حوزه ها، نهادها، فعالان، مهارت ها و علوم ممکن و محتمل، فرایند گفتمانی کوچینگ را به منزله موضوع و پیکره مطالعات ترارشته ای در سطح مقدماتی معرفی کند تا نهایتا بستر بومی سازی رشته دانشگاهی، گرایش، و حرفه جدید کوچینگ و متعاقبا آموزش و پژوهش کوچینگ و تربیت کوچ فراهم شود: به نوعی بومی سازی، کارآفرینی و اشتغال زایی. دستاورد اصلی پژوهش حاضر این است که با اشاره به شباهت های موجود میان نشانه شناسی گفتمان (مکتب پاریس) و کوچینگ، و با ارایه مدلی مبتنی بر «خودنوردی»، مقدمات کوچینگ نشانه شناختی را در سطح آکادمیک در ایران پیشنهاد می دهد. به علاوه، کوچینگ نشانه شناختی می تواند به زایش تعامل یا نقاط اشتراک ازیک سو با دیگر حوزه ها، نهادها، فعالان، مهارت ها و علوم ازجمله پراگماتیسم، زبان شناسی آموزشی، نشانه شناسی آموزشی، تغییر، تحول، علوم شناختی، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی، آموزش زبان، ارتباطات، مدیریت، توسعه منابع انسانی و سازمانی، راهبری، ادبیات، سینما و تیاتر، و. . .، و ازسویی دیگر، با انواع کوچینگ نظیر زبان شناختی، معنی شناختی، هستی شناختی، یکپارچه، وجودی، روایی، شناختی، زبان پاک، انرژی بنیادی، برنامه ریزی عصبی زبانی، آکادمیک، رشد، هوش هیجانی و جز آن بینجامد که در فضای محدود این نوشته به این امر پرداخته نمی شود.