به موازات تغییر در نظریه ها و فرضیه های متفاوت علوم گوناگون، پژوهش علمی و روش های آن نیز در مسیر تکاملی خویش پیچیده تر می شود. روش تحقیق در هر پژوهشی می تواند بر دستاوردهای حاصل از آن بسیار تاثیرگذار باشد. ازجمله روش های تحقیق کیفی، که از رویکردی استقرایی به جای رویکرد قیاسی بهره می گیرد، روش تحقیق نظریه مفهوم سازی بنیادی است. این روش از داده های خام شروع می شود و به سمت شکل گیری نظریه حرکت می کند. در حال حاضر، نظریه مفهوم سازی بنیادی از استقبال بسیاری، به ویژه در پژوهش های سازمانی و اجتماعی، برخوردار است. با این حال، به نظریه مفهوم سازی بنیادی محض به دلایلی، ازجمله پرهیز از بررسی ادبیات موضوع تا پایان پژوهش، انتقاد شده است و این مساله را نوعی ضعف برای آن برشمرده اند. در این مقاله، ابتدا مروری جامع بر منابع مرتبط با این نظریه شده و اجزا، ویژگی ها، فرایندها و ریشه های پارادایمی آن استخراج شده است. در ادامه، با رویکردی انتقادی به این روش تحقیق، نقاط قوت و ضعف آن شناسایی شده است. سرانجام، سعی شد با ارائه راه کارهای مناسب، که در برخی ادبیات با عنوان نظریه مفهوم سازی بنیادی چندگانه شناخته می شود، اشکالات آن برطرف شود.