این نظریه توسط لافر وهالستاین در سال 2001 مطرح شد که اشتغال ذهنی را مبتنی بر میزان سه مولفه (ضرورت و جستجو و ارزیابی) واژگان در طی یک فعالیت زبانی میداند. از نظر آنها هر چه درجه این سه مولفه یا میزان اشتغال ذهنی بالاتر باشد میزان به خاطر سپردن و یادگیری لغات بیشتر خواهد بود. بدین منظور 64 زبان آموز ایرانی پس از عملکردشان در آزمون تعیین سطح پت برای این تحقیق انتخاب شدند. سپس به دو گروه جیگ ساو(گروه A) و اینفورمیشن گپ (گروه B) تقسیم شدند و بطور تصادفی در آنها برگزیده شدند. در واقع تحقیق حاضر به دنبال پژوهش در این مساله است که کدامیک از فعالیت های اشتغال ذهنی, اینفورمیشن گپ یا جیگ ساو تاثیر بیشتری در یادگیری(سپردن در حافظه کوتاه مدت) و به خاطر سپردن واژگان ( ذخیره در حافظه بلند مدت) دارد. این در حالی است که درجها شتغال ذهنی جیگساو بالاترا زاینفورمیشن گپ است. محقق در طول 10 جلسه صد لغت را آموزش داد و نهایتا با یک پس-آزمون فوری, بلافاصله پس از اتمام تسک و یک پس-آزمون بعد از یک ماه میزان موفقیت گروهها بررسی کرد. نتایج حاصل این تحقیق نشان داد که گروه A یعنی جیگ ساوکه اشتغال ذهنی بیشتری داشته اند در پس آزمونهای فوری موفقتر عمل کردند. اما در پس آزمونی که بعد از یک ماه برگزار شد هر دو گروه نتایج نزدیکی به هم داشته اند. در واقع در این تحقیق نظریه لافر وهالستاین بطور نسبی تایید شد.متن کامل این مقاله به زبان انگلیسی می باشد. لطفا برای مشاهده متن کامل مقاله به بخش انگلیسی مراجعه فرمایید.لطفا برای مشاهده متن کامل این مقاله اینجا را کلیک کنید.