ناتوانی های یادگیری
سال:1392 | دوره:2 | شماره:3 (پیاپی 6) |تعداد مقالات:7

این مطالعه با هدف مقایسه حافظه فعال در کودکان نارساخوان و عادی انجام شد. روش این پژوهش، توصیفی از نوع عل‍ی - مقایسه ای است. نمونه پژوهش شامل 30 دانش آموز نارساخوان و 30 دانش آموز بدون اختلال بود که بر اساس بهره هوشی، سن جنسیت همتاسازی گردیدند. به منظور شناسایی و دانش آموزان نارساخوان از آزمون آگاهی واج شناختی و برای سنجش حافظه فعال از خرده مقیاس حافظه فعال نسخه چهارم آزمون هوشی وکسلر کودکان استفاده گردید. یافته های این پژوهش نشان داد که بین حافظه فعال دانش آموزان دارای اختلال خواندن و دانش آموزان بدون اختلال تفاوت معنادار وجود دارد و حافظه فعال دانش آموزان با اختلال در خواندن در سطح قابل ملاحظه ای پایین تر از کودکان به هنجار می باشند بنابراین دانش آموزان نارساخوان در حافظه فعال، با مشکلات جدی روبرو هستند.

هدف این پژوهش مقایسه وجدان تحصیلی و فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری بود. این پژوهش یک مطالعه مقایسه ای و از نوع مورد - شاهدی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پایه دوم و سوم راهنمایی با و بدون ناتوانی یادگیری شهر رشت در سال تحصیلی 91 - 92 می باشد. آزمودنی های پژوهش شامل 80 دانش آموز (40 نفر دارای ناتوانی یادگیری و 40 نفر عادی) پایه دوم و سوم راهنمایی بودند که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از میان دانش آموزان مدارس ناحیه 1 و 2 شهر رشت انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون محقق ساخته خواندن، نوشتن و ریاضیات، پرسش نامه وجدان تحصیلی، پرسش نامه فرسودگی تحصیلی و آزمون هوشی ریون استفاده شد. داده ها به روش توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه از نظر وجدان تحصیلی و فرسودگی تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد. این نتیجه، تلویحات مهمی در زمینه برنامه ریزی، آموزش و ارتقای بهداشت روانی دانش آموزان مبتلا به ناتوانی های یادگیری دارد.

پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش آگاهی واج شناختی بر سرعت، دقت و درک مطلب دانش آموزان نارساخوان پایه دوم ابتدایی انجام گرفت. طرح پژوهش حاضر آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر نارساخوان مقطع دوم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 91 - 90 بود. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. پس از شناسایی کودکان نارساخوان 30 نفر از آن ها انتخاب گردید و به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. سپس برای گروه آزمایش جلسات آموزش آگاهی واج شناختی برگزار شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از چک لیست نارساخوانی، آزمون تشخیص خواندن، آزمون ماتریس های پیش رونده رنگی ریون و آزﻣﻮن آﮔﺎهی واج شناختی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره ها دقت، سرعت، درک مطلب و خواندن کل پس آزمون گروه آزمایش با پیش آزمون تفاوت معناداری نشان می دهد. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که آموزش آگاهی واج شناختی موجب بهبودی خواندن در دانش آموزان نارساخوان می گردد.

هدف این مطالعه مقایسه تنظیم هیجان و مکانیسم های دفاعی در مادران دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری بود. این پژوهش علی - مقایسه ای و از نوع مقطعی ـ مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دانش آموزان 8 تا 16 ساله با و بدون ناتوانی یادگیری شهرستان نورآباد (دلفان) در سال 1391 می باشد. آزمودنی های پژوهش شامل 30 نفر از مادران دانش آموزان مبتلابه ناتوانی یادگیری بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و 30 نفر از مادران دانش آموزان عادی به شیوه همتاسازی (بر اساس سن مادر، تحصیلات، پایگاه اجتماعی - اقتصادی و تعداد فرزندان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تنظیم هیجان شناختی و مکانیسم های دفاعی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) نشان داد که بین دو گروه از مادران در تنظیم هیجان و مکانیسم های دفاعی تفاوت معناداری وجود دارد (P<0.001). این نتایج نشان می دهد که آن دسته از افراد که از سبک های دفاعی رشدنایافته استفاده می کنند از توانایی مدیریت و تنظیم هیجانی پایین تری برخوردارند. بنابراین می توان با تهیه برنامه های آموزشی مهارت های هیجانی، به فرد در استفاده بیشتر از مکانیسم های دفاعی رشدیافته کمک کرد.

هدف این مطالعه مقایسه بی حوصلگی و مولفه های آن (تحریک درونی و تحریک بیرونی) در افراد مبتلا به اختلال ریاضی، اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و افراد عادی در شهر تبریز بود. این پژوهش یک مطالعه مقایسه ای و از نوع مورد - شاهدی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر 9 تا 12 ساله دارای اختلال ریاضی، اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و افراد عادی می باشد. برای این منظور، 30 دانش آموز مبتلا به اختلال ریاضی و 30 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی (سنین بین 12 - 9 سال) از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند؛ گروه عادی شامل 35 دانش آموز، که در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند پس از همتاشدن از نظر ویژگی های جمعیت شناختی با دو گروه دیگر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه بی حوصلگی، مقیاس کانرز فرم والدین و آزمون ریون استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) نشان داد که تفاوت معناداری بین سه گروه مورد مطالعه از نظر متغیر بی حوصلگی و مولفه های آن وجود دارد، به طوری که افراد مبتلا به اختلال ریاضی و اختلال نقص توجه/ بیش فعالی میزان بالایی از بی حوصلگی را نسبت به افراد عادی نشان دادند. اما بین دو گروه افراد مبتلا به اختلال ریاضی و اختلال نقص توجه/ بیش فعالی تفاوت معناداری مشاهده نشد.

هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی بر کارکردهای اجرایی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی است. برای وصول به این هدف، از بین جامعه آماری که شامل کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری ریاضی پایه چهارم، پنجم و ششم ابتدایی مدرسه اختلالات یادگیری ویژه شهر اردبیل در سال تحصیلی 92 - 1391 می باشد، 32 دانش آموز مبتلابه اختلال یادگیری ریاضی از میان جامعه آماری به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسش نامه محقق ساخته، آزمون هوشی ریون، آزمون ریاضی کی مت، آزمون پیشرفت تحصیلی ریاضی شلو، مقیاس حافظه عددی وکسلر، آزمون عملکرد پیوسته (CPT) بودند. ضمن آن که روش تحقیق پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی با کار آزمایی بالینی است که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد، داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان دارای اختلال ریاضی و گروه کنترل در حافظه کاری، نگهداری توجه و پیشرفت تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد. بدین معنی که حافظه کاری، نگهداری توجه و پیشرفت تحصیلی در گروه آزمایش بعد از آموزش توان بخشی شناختی افزایش یافته است. می توان نتیجه گرفت که از مداخله توان بخشی شناختی می توان برای بهبود کارکردهای اجرایی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای اختلال ریاضی استفاده نمود.

هدف پژوهش حاضر، مقایسه توانایی های ادراک دیداری - حرکتی کودکان عادی و دارای اختلال یادگیری و ارزیابی قابلیت این آزمون بندر گشتالت در غربالگری اختلالات یادگیری بود. در این زمینه از بین مراجعان به مراکز اختلال یادگیری شهر اهواز در سال 90 - 1389، با روش نمونه گیری هدفمند 52 کودک دارای اختلال یادگیری و 52 کودک عادی به وسیله همتاکردن جنس، سن، پایه تحصیلی و گروه زبانی (یک زبانه، دوزبانه عربی - فارسی) انتخاب گردید. و آزمون بندر گشتالت به شکل انفرادی بر روی نمونه آماری اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندراهه (MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین ارتکاب به خطای نوع تحریف، ترکیب، تداوم و چرخش، کل خطاها و بهره ادراک دیداری - حرکتی در هر دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد. لذا به نظر می رسد آزمون بندر گشتالت قابلیت غربالگری اختلالات یادگیری را به ویژه از پایه دوم تحصیلی به بالا دارا باشد.