پژوهش های آموزشی و کاربردی زبان انگلیسی
سال:1388 | دوره:2 | شماره:4 |تعداد مقالات:10

در ده های اخیر تکنیک های مختلفی اعم از سنتی و مدرن جهت تدریس واژگان زبان و بهبود درک مطلب زبان آموزان ارایه شده اند. ادعا میشود که استفاده از روش بازنمایی معنایی جلب کردن توجه زبان آموز به روابط بین مقولات واژگانی، از طریق سامانگرهای ترسیمی، به میزان قابل توجهی یادگیری واژه گان زبان را بهبود می بخشد. البته هنوز تحقیقات کاملی در خصوص مناسب بودن این روش برای زبان آموزانی که انگلیسی را به دور از محیط طبیعی یاد میگیرند انجام نشده است. این تحقیق تاثیر استفاده از روش بازنمایی معنایی در مقابل دیدگاه های سنتی تدریس واژگان به زبان آموزان را از ابعاد گوناگون بررسی می کند. از پرسشنامه رید (1997) با اندکی تغییرات برای تعیین سبک یادگیری زبان آموزان استفاده شد و نتیجه بیانگر این مطلب بود که استفاده از روش بازنمایی معنایی در مقایسه با دیدگاه های سنتی تدریس، به میزان قابل توجهی یادگیری واژ گان زبان انگلیسی زبان آموزان را بهبود می بخشد. اگر چه زبان آموزان با ادراک تصویری قوی تر از سایرین موفق تر بودند اما تفاوت قابل توجهی در استفاده از روش بازنمایی معنایی برای یادگیری واژگان زبانی بین زبان آموزان در سطح متوسط و با سبکهای مختلف ادراکی، دیده نشد. نتایج بدست آمده با توجه به کتب مختلف و سطح مهارت شاگردان مورد بحث قرار خواهد گرفت.

این مقاله درک و دیدگاه دانش آموزان و معلمان مرد و زن را نسبت به نقش آموزش گرامر و بازخورد اصلاح کننده بررسی می کند. یک پرسشنامه بین 60 دانش آموز مرد و زن فراگیر زبان انگلیسی در سطح متوسط (30 مرد و 30 زن) و 40 معلم (20 مرد و 20 زن) توزیع شد و دیدگاه دانش آموزان و معلمان نسبت به نقش آموزش مستقیم گرامر و بازخورد اصلاح کننده در یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی استخراج شد. مقایسه اطلاعات، میزان توافق سطح بالایی در بین دانش آموزان به عنوان یک گروه و معلمان به عنوان گروهی دیگر با در نظر گرفتن جنسیت در بین اکثر سوالات را نشان می دهد. تعدادی از اختلافات میان عقاید دانش آموزان و معلمان در ارتباط با تاثیر آموزش تفصیلی گرامر در یادگیری زبان خارجی در هرجنس آشکار می باشد. اگرچه تفاوت های میان دیدگاه دانش آموزان و معلمان می تواند برای یادگیری مضر باشد، اشاره به توجه معلمان به دیدگاه دانش آموزان راجع به آن فاکتورها باعث پیشرفت در فرایند یادگیری زبان جدید خواهد شد و تلاش برای در نظر گرفتن عدم توافق بالقوه در میان نظرات دانش آموزان و آموزش معلمان وضعیت یادگیری را بهبود خواهد بخشید.

نتایج حاصل از تحقیقات انجام شده در زمینه آموزش زبان دوم اهمیت راهبردهای فراشناختی نظیر طراحی گفتار در بهبود صحت دستوری، روانی و پیچیدگی گفتار را مورد تاکید قرار می دهد. تحقیقات نشانگر تاثیر مثبت طراحی گفتار بر روانی و پیچیدگی گفتار است در حالیکه نتایج متفاوتی در مورد تاثیر طراحی گفتار بر صحت دستوری مشاهده شده است. تحقیق حاضر احتمال بهبود پیچیدگی گفتار 114 زبان آموز ایرانی را از طریق آموزش فراشناختی در سه سطح طراحی قبل از انجام کار، حین انجام کار، و طراحی توام قبل و حین انجام کار مورد بررسی قرار داده است. داده های تحقیق با استفاده از طرح عاملی با دو سطح آموزش فراشناختی و سه سطح طراحی گردآوری و تحلیل شده است. بنابر نتایج آزمون تی نمونه های مستقل و تحلیل واریانس، هیچ یک از متغیرهای مستقل بر پیچیدگی گفتار زبان آموزان تاثیرگذار نبود. به نظر می آید پیچیدگی گفتار زبان آموزان ایرانی متاثر از سطح مهارت زبانی آنان و اهداف آموزشی است که بر اساس نگرش خویش برای خود تعیین می نمایند.

آموزش کار محور در سالهای اخیر به شدت محبوبیت یافته و به زودی ممکن است کاملا جایگزین آموزش زبان ارتباطی گردد. اما متاسفانه کارایی آن در زمینه زبان آموزی کودکان و بطور اخص در آموزش مهارت خواندن مورد بررسی جامعی قرار نگرفته است. در تحقیق حاضر برای رسیدن به این مهم، دو گروه 25 نفری در فاصله سنی 11 تا 13 سال به دو روش کارمحور و سنتی مورد آموزش قرار گرفتند و مقایسه توانایی خواندن آنها در انتهای دوره آزمایش و یک ماه پس از انتهای دوره نشان داد که میانگین گروه کارمحور از گروه سنتی بالاتر میباشد. علاوه بر این، مقایسه توانایی خواندن آزمودنیهای گروه آزمایش در 4 نوع فعالیت کارمحور حاکی از آن بود که فهالیتهای توام با خلاقیت و بازی بیشترین میزان توجه و علاقه را در آنان ایجاد میکند.

اعتبار نتیجه، جزیی از اعتبار سازه بعنوان یک مفهوم واحد ارایه شده توسط مزیک (1989)، به تاثیر آزمون بر تدریس، یادگیری، آزمون شوندگان، معلمان، جامعه و سیستم آموزشی درون یک کشور می پردازد. اثرات آزمون های زبان برتدریس و یادگیری زبان تا حدودی مورد مطالعه قرار گرفته است ولی نتایج و تبعات آزمونهای انگلیسی برای اهداف ویژه آزمون شوندگان و معلمان انگلیسی ویژه دانشگاهی ویژه دانشگاهی مورد توجه چندان قرار نگرفته است. هدف مطالعه فوق تبیین تبعات این آزمونها که به عنوان بخشی از آزمون ورودی دکترای و کارشناسی ارشد برگزارمی شوند، می باشد. برای انجام این کار از روش تحقیق کیفی استفاده شد. 31 شرکت کننده داوطلب آزمونهای کارشناسی ارشد و دکترای و 5 استاد انگلیسی ویژه دانشگاهی به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. دادهای مورد نیاز از طریق مصاحبه باز جمع آوری شده اند. از روش تحلیل محتوی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داده است که تبعات این آزمونها را می توان تحت عنوان چهار تم اصلی که هر کدام از مقوله متفاوت تشکیل شده است، تقسیم بندی نمود. این تم ها عبارت اند از: اثرات منفی روانشناختی (استرس، ناامیدی، اعتماد به نفس، کارارایی آموزشی) اثرات منفی اجتماعی (محرومیت از آموزش، مسایل اخلاقی، پذیرش افراد نالایق)، اثرات منفی مالی و خانوادگی.

پژوهش حاضر به بررسی مقابله ای تاثیر گفتگوی دو طرفه بین زبان آموزان هم سطح و نا هم سطح بر مهارت نوشتاری آنان می پردازد. شصت دانشجوی دختر رشته آموزش زبان انگلیسی در این پژوهش شرکت نمودند. شرکت کنندگان بر اساس نمرات آزمون بسامد زبان انگلیس به دو گروه تقسیم شدند. گروه هم سطح شامل چهارده دانشجو بود که با دانشجویان دیگری که سطح بسامد انگلیسی مشابهی داشتند به گفتگو و مشارکت می پرداختند در حالیکه گروه ناهم سطح شامل شانزده دانشجوی ضعیف می شد که با افرادی با نمرات بالاتر گفتگو و همکاری می کردند. دانشجویان در هر دو گروه در یک بیش آزمون و سه بس آزمون نوشتاری شرکت کردند. به منظور مقایسه میانگین نمرات آزمون ها از روش آماری تحلیل واریانس و روش کمترین تفاوت معنی دار فیشر استفاده گردید. در هر دو گروه بطور مشابه افزایش معنی داری از بیش آزمون به هر سه بس آزمون مشاهده گردید. یافته های این پژوهش بر اساس نظریه اجتماعی فرهنگی ویگوتسکی توضیح داده می شوند. این بزوهش شامل چندین توصیه آموزشی مهم و نیز چندین بیشنهاد برای تحقیقات آینده می باشد.

تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر دو روش متفاوت آموزش زبان انگلیسی با اهداف ویژه، با عنوانین روش سنتی گرامر-ترجمه و یک روش گزینشی در جهت ارتقای مهارت درک مطلب دانشجویان دانشگاه انجام گرفت. فرضیه اصلی این بود که روش سنتی گرامر-ترجمه در مقایسه با یک روش جدید گزینشی که بر ارتقای مهارت درک مطلب دانشجویان با استفاده از برخی استراتژی ها و مهارت های لازم تکیه دارد، طبق طرح براون (2003)، موثرتر به نظر می رسد. شرکت کنندگان مابین سنین 18 تا 24 سال و شامل 72 دختر و پسر دانشجوی کشاورزی بودند که به صورت نیمه تصادفی به دو گروه تجربی (سنتی و گزینشی) هر کدام شامل 36 نفر تقسیم شدند. بعد از یک پیش آزمون، اجرای روش و پس آزمون (15 هفته، دو روز در هفته) داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس دو طرفه برای بررسی تاثیرات متغیر های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرقت (با در نظر گرفتن جنسیت به عنوان متغیر تعدیل کننده). نتایج نشان دادند که روش گزینشی به طور قابل ملاحظه ای در ارتقای مهارت درک مطلب دانشجویان از روش سنتی موثرتر بود، در حالی که جنسیت تاثیر معنا داری بر درک مطلب دانشجویان نداشت. یافته های تحقیق در ارتباط با روش آموزشی موثر درک مطلب از طریق استفاده از استراتژی های شناختی و فراشناختی در محیط های آموزشی انگلیسی با اهداف ویژه مورد بحث قرار می گیرند.

این مقاله به بررسی سطوح مختلف یادگیری که عبارتند از یادآوری اطلاعات ویژه ((RI، یادآوری اطلاعات کلی (RG) و تعمیم دادن اطلاعات آموخته شده در موقعیتهای جدید (UG) در آزمون چهار گزینه ای و تشریحی می پردازد. در این تحقیق 300 دانش آموز پیس متوسطه شرکت کرده اند. یک متن خواندن بهمراه سوالات چهار گزینه ای و تشریحی به منظور تعیین میزان یاد داری زود هنگام و دیر هنگام به دانش آموزان داده شد. نتایج نشان داد که برای یاد داری زود هنگام سوالات چهار گزینه ای در سطح (IR) و برای یادداری دیر هنگام سوالات تشریحی در سطح (RG) مفید میباشند. بنابراین فواید تستها علاوه بر نقش ارزیابی میتواند بعنوان کمک به یادداری در سطوح مختلف مورد نظر قرار گیرد.

در سه دهه گذشته، به ویژه دهه 80 میلادی، متخصصان حوزه آموزش زبان مطالعات وسیعی در حوزه کشف و طبقه بندی رهبردهای یادگیری و تبیین ارتباط آن با سایر عوامل تاثیرگذار انجام دادند. معاصر با این حرکت، تغییری در تمایل متخصصان حوزه مطالعات ترجمه نیز به وجود آمد. به طوریکه آنان هم به مطالعات توصیفی روی آوردند که یکی از آن موارد توجه به ماهیت فرایندهای ذهنی مترجم حین ترجمه متون مختلف بوده است. مطالعه حاضر نیز با تکیه بر روش به زبان آوری افکار و مصاحبه پسانگر به دنبال مطالعه راهبردهای مترجمان غیرحرفه ای حین ترجمه متون علمی مطابق با دسته بندی آکسفورد (1990) است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که (1) تمام نمونه ها از راهبردهای شناختی و فراشناختی به طور قابل توجهی بیش از سایر راهبردها استفاده می کنند، (2) هیچ رابطه معناداری بین استفاده از راهبردهای مستقیم و غیرمستقیم وجود ندارد و (3) دامنه دسته بندی های ارایه شده در حوزه آموزش زبان کاملا قابل تعمیم به حوزه ترجمه نیست.

تحقیقهای نسبتا محدودی به بررسی نقش جنسیت در تعاملات محاوره ای فعالیت مدار و ارتباط آن با ارایه بازخوردها در زبان دوم و بخصوص زبان خارجه همت گمارده اند. نتایجی که از این پژوهش های محدود به دست آمده نشان میدهد که زبان آموزان دختر و پسر به روشهای متفاوتی با یکدیگر به تعامل میپردازند. هدف ازتحقیق حاضر بررسی نقش جنسیت و نوع فعالیت آموزشی در تعاملات محاوره ای فعالیت مدار و تاثیر آنها بر ارایه یکی از مهمترین انواع بازخورد یعنی تبادل معنا است. در این راستا 40 دانشجو رشته زبان انگلیسی سه نوع فعالیت تعاملی را با هم صحبتهای پسر و دختر انجام دادند. تولیدات زبانی آنها بر اساس تبادلات معنایی مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش سه موضوع عمده مورد بررسی قرار گرفت:1) آیا تبادلات معنایی بر اساس نوع گروهها (گروه غیر هم جنس شامل دو زبان آموز پسر و دو زبان آموز دختر و گروه همجنس شامل چهار زبان آموز پسر و یا چهار زبان آموز دختر) متفاوتند؟ 2) آیا زبان آموزان دختر و پسر به هنگام قرار گرفتن در گروههای غیر همجنس به شکلهای متفاوتی به تبادلات معنایی میپردازند؟ 3) آیا زبان آموزان بر اساس جنسیت هم صحبتهای مقابل خود و در رابطه با تبادلات معنایی به گونه متفاوتی عکس العمل نشان می دهند؟ نتایج تحلیلهای آماری نشان داد که: ترکیب جنسیتی گروه های مختلف بر میزان رخداد تبادلات معنایی تاثیر گذار نیست: به این معنا که میزان تبادلات معنایی در گروه های مختلط و گروه های یکسان برابر است. البته لازم به ذکر است که زبان آموزان پسر و دختر بیشتر متمایل به تبادل معنا در گروههای مختلط هستند تا گروههای هم جنس اما این تمایل تحت تاثیر بسیار زیاد نوع فعالیت آموزشی قرار دارد. بنابراین جنسیت زبان آموزان و همچنین طرفهای صحبت آنها در گروههای محاوره ای تاثیر معنی داری بر رخداد تبادلات معنایی ندارد. این مساله امری است مهم که باید در تحقیق و تدریس زبان خارجه مد نظر قرار گیرد.