درماتوفیتوز از جمله بیماری های مشترک است که کنترل عوامل حیوان دوست آن در انسان وابسته به کنترل آن در دام ها می باشد. لذا مطالعه حاضر به منظور شناخت عوامل دخیل در کچلی سگ و گربه در منطقه اهواز صورت پذیرفت. به این منظور 150 حیوان فاقد علایم کلینیکی (یک صد قلاده سگ و پنجاه قلاده گربه) شهر اهواز و روستاهای اطراف آن در فصول مختلف سال و توسط روش مک کنزی مورد آزمایش قرار گرفتند. آزمایشات قارچ شناختی شامل کشت در محیط سابورو دکستروز آگار محتوی کلرامفنیکل و سیکلوهگزامید و نیز مشاهده میکروسکوپی بود. سگ ها و گربه های تحت مطالعه بر اساس سن، جنس و محل زندگی گروه بندی شدند و ارتباط عوامل مزبور با میزان آلودگی به وسیله نرم افزار SPSS و آزمون دقیق فیشر ارزیابی گردیدند. در مجموع نتیجه کشت 11 مورد (7.33 درصد) از 150 حیوان مورد مطالعه و به طور اختصاصی 5 درصد سگ ها و 12 درصد گربه ها مثبت بود. آلودگی با درماتوفیت ها در گربه ها به طور غیر معنی داری بیشتر از سگ ها بود (P>0.05). تریکوفیتون منتاگروفایتیس تنها درماتوفیت جدا شده از سگ ها بود در صورتی که معمول ترین عوامل گربه ها به ترتیب میکروسپوروم کانیس و تریکوفیتون منتاگروفایتیس بودند. میزان شیوع آلودگی به میکروسپوروم کانیس در گربه های جوان زیر یک سال به شکل معنی داری بالاتر از مسن ترها بود (P<0.05). برعکس، در سگ های بالغ بالای یک سال آلودگی به تریکوفیتون منتاگروفایتیس به صورت معنی داری بالاتر از جوان ترها بود (P<0.05). هیچ گونه ارتباط آماری معنی داری بین آلودگی به درماتوفیت ها و جنس یا محل زندگی آنها مشاهده نشد (P>0.05). اگر چه اختلاف معنی داری از نظر انتشار فصلی درماتوفیتوز سگ ها و گربه ها پیدا نشد ولی میزان جداسازی درماتوفیت ها در فصول تابستان و زمستان بیشتر بود. نتایج مطالعه حاضر بیانگر نقش بالقوه سگ ها و گربه های فاقد نشانی بالینی در انتشار درماتوفیت ها در محیط است. لذا درمان هر دو، حیوانات و محیط از اهمیت یکسانی برخوردار است. اگر چه ممکن است بسیاری از سگ ها و گربه ها طی چند ماه و به شکل خود به خودی بهبود حاصل نمایند ولی درمان مبتلایان روند بهبودی را تسریع بخشیده و به کاهش آلودگی محیط کمک می نماید.