پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک های یادگیری با تسلط ربع های مغزی دانش آموزان انجام گرفت. این پژوهش به روش توصیفی- همبستگی طراحی و انجام شد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر مشهد بود (3000 نفر) که در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تحصیل بودند و نمونه حاضر شامل 380 نفر از این دانش آموزان را تشکیل دادند. پرسش نامه های غلبه مغزی ندهرمان (HBDI, 1980) که در تحقیقات متعدد روایی و پایایی آن به اثبات رسیده و پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ، در تحقیقات انجام شده 84.42 درصد اندازه گیری شده است و سبک های یادگیری کلب (LSI, 1985) که در تحقیقات متعدد روایی محتوایی و پایایی آن 0.88 مورد بررسی قرارگرفته است، توسط اعضای نمونه تکمیل شدند. در این تحقیق از تجزیه وتحلیل توصیفی داده ها، به منظور توصیف داده های جمع آوری شده، استفاده شد و با استفاده از نرم افزار آماری spss21 اطلاعات تجزیه وتحلیل گردید. همچنین در آزمون معنی داری ضریب همبستگی پیرسون میزان همبستگی میان متغیرهای موجود مورد بررسی قرار گرفت و نتایج تحقیق نشان داد که بین سبک های یادگیری و تسلط ربع های مغزی دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد، بدین صورت که سبک های یادگیری واگرا و جذب کننده با تسلط بر ربع های مغزی D و C و سبک های یادگیری همگرا و انطباق یابنده، با تسلط بر ربع های مغزی A و B ارتباط مستقیم دارند. به دلیل انعطاف پذیری و قابلیت تغییر در مغز، تجربیات ناشی از سبک های یادگیری می تواند در مغز تغییراتی را ایجاد کند و تسلط بر قسمت های متفاوتی از مغز را سبب شود. با توجه به اهمیت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و همچنین تاثیرات سبک های یادگیری بر عملکرد شناختی آن ها در سطح رفتاری و مغزی، نیاز است که آموزش بیشتری در زمینه سبک های یادگیری مناسب هر دانش آموز برای معلمین و مربیان در نظر گرفته شود.